در حدیث شریف است که خداوند بعد از آن که عقل را قبول می کند و می پسندد وآن را بهترین و عالی ترین نعمت می داند به عقل می گوید تو را در وجود کسی قرار می دهم که او را دوست دارم. هرکس را دوست داشته باشم به او عقل می دهم و هرکس را دشمن داشته باشم او را از عقل محروم می کنم. این جمله نشان می دهد که عقل و جهل در وجود انسان یک حرکتی است اجباری و از روی اکراه. زیرا کسی را که خداوند از عقل محروم می کند نمی تواند کار عقلایی انجام دهد و نمی تواند خدا را اطاعت کند تا مستحق بهشت شود، و کسی را که خدا عقل می دهد قهرا یک مرکب سواری هموار و رهوار برای حرکت بسوی بهشت دارد. پس بهشتی شدن یا جهنمی شدن به اراده خداوندمتعال است زیرا خدا فقط کسی را به نیروی عقل مجهزمی کند که او را دوست داشته باشد وکسی را که دشمن بدارد از عقل محروم می کند درنتیجه گمراه می شود و به جهنم می رود! آیا این تبعیض نژادی که عده ای را دوست داشته باشد و عده ای را دشمن, در دین خدا جایز است یا خیر؟ البته که جایز نیست. اگر خداوند بدون دلیل و استحقاق کسی را مجهز به عقل کند و بدون دلیل، دیگری را محروم کند تبعیض نژادی بحساب می آید و این بهشتی شدن و جهنمی شدن به اجباراست نه به اختیار. جواب این است که بایستی ببینیم و بدانیم چه کسی را خدا دوست می دارد که به او عقل می دهد و چه کسی را دشمن می دارد که او را از عقل محروم می کند. مسلم است انسانها به دلیل حسب و نسب و به دلیل مال و ثروت و به دلیل شاهزادگی و رعیت زادگی و یا پیامبرزادگی مطلوب و محبوب خدا نیستند بلکه به دلیل گرایش به حق و یا عدم گرایش قبول دعوت خدا و یا ردّ دعوت خدا. آنجا که پیامبراسلام یکنواخت مردم را صدا می زند قولوا لااله الاالله تفلحوا تمامی مردم در قبول یا ردّ این دعوت آزادند، برخی گرایش به حق پیدا می کنند همان گرایش آنها را محبوب خدا قرار می دهد و برخی اعتنا نمی کنند و یا ضدیت می کنند آن بی اعتنایی و ضدیت آنها را مبغوض خدا قرار می دهد. آنها که بدلیل گرایش به حق محبوب خدا شدند فوری و بلافاصله به نیروی عقل تقویت می شوند، از این تقویت تعبیر به توفیق می کنند. مایل می شوند نماز بخوانند، روزه بگیرند و اطاعت های دیگر. هر قدمی که بسوی حق برمی دارد توفیق مخصوصی پیدا می کند و بعد از چندی عاشق تشنه می شود و اما کسانی که به دعوت پیامبران اعتنا نمی کنند واین بی اعتنایی را ادامه می دهند و یا ضدیت با دین خدا می کنند قهرا محبوب خدا نمی شوند، توفیق الهی که همان بخشش نیروی عقل است به آنها داده نمی شود. تبعیض نژادی زمانی است که خداوند کسی را به دلیل حسب و نسب و یا مال و ثروت دوست بدارد. این حسب و نسب در دین خدا لغو است فقط به دلیل قبول حق و یا رد حق انسانها محبوب و مغضوب خدا واقع می شوند مجهز به نیروی عقل و توفیق می شوند و یا این که از چنین تجهیزاتی محرومند. پس در اینجا مشاهده می کنیم در این حدیث خداوند میفرماید: ای عقل تو را خیلی دوست دارم، تو را به کسی می بخشم که او را دوست داشته باشم و ای جهل تو را دشمن دارم و تو را ملازم وجود کسی می کنم که او را دشمن داشته باشم. می توانیم بگوییم این دوستی و دشمنی هم از قبیل تبعیض نژادی است و برهانی ندارد تا در نتیجه خداوندمتعال هم به تبعیض نژادی متهم شود. انسانی را بدون دلیل دوست بدارد و به او عقل بدهد و انسانی را بدون دلیل دشمن بدارد و او را در جهل نگهدارد. زیرا در این حدیث به عقل خطاب می کند که ترا در وجود کسی قرار می دهم که دوست بدارم. اولا در اینجا میگوییم عقل و علم سرمایه وجودی خداوند متعال است. انسانها به سه سرمایه مجهزند که هریک از این سرمایه های سه گانه را از مبدأ خاصی گرفته اند: اول مادیت وجود انسان که ازمواد عالم گرفته شده. دوم روحانیت وجود انسان که ازروح مجرد وروح کلی عالم گرفته شده یا بگوییم ازسرمایه وجود فرشتگان بوجود آمده زیرا ما انسانها در جنسیت روحی خود مانند فرشتگانیم و در جنسیت مادی مانند جمادات و نباتات و سرمایه سوم علم انسان است. این علم وراثتی است که از خدا به بشر می رسد، خواه علم جزئی باشد مانند انسانهای عصر حجرکه بسیار سطحی و جزئی بودند و یا علم کلی باشد مانند علم انبیاء و اولیاء. همین اندازه که شما می دانید راه منزلتان ازکجاست و راه مدرسه از کجا این خیابان و آن خیابان همه این علوم وراثتی است که از خدا نصیب انسان شده است و خداوند این تعلیم را به خود نسبت می دهد ومیفرماید: ” خلق الانسان علمه البیان“و عقل و علم یک جنسیت هستند وقتی که علم با خدا ارتباط پیدا می کند عقل نامیده می شود وبدون ارتباط علم نامیده می شود. پس عقل و علم برای خداوندمتعال است. خدا این علم را که در وجود انسان عقل شناخته می شود به کسی می دهد که او را دوست دارد و همان کسی را دوست دارد که وقتی به او می گویند اقبل, اقبال کند یا اگر بگویند ادبر, ادبارکند یعنی اطاعت از خدا راه بدست آوردن عقل و علم است. اطاعت خدا تبدیل به علم می شود و معصیت خدا تبدیل به جهل. هرکس اطاعت می کند خدا مزه اطاعت را به او می چشاند و همین علم و عقل است که خداوند مزه اطاعت را در ذائقه او قرار داده و اگر اطاعت نکند به اقتضای نفس اماره عمل می کند که آن اقتضا جنسیت جهل است . پس تبعیض نژادی در کار نیست . اطاعت خدا علم بوجود می آورد و آدم را به عقل می رساند ولیکن معصیت خدا جهل وجود انسان را که اقتضای نفس و طبیعت باشد پرورش می دهد. خوشا به حال بندگان مطیع خدا. (کتاب غیب و شهود)