خداوندمتعال می فرماید: از هر چیزی ما دو جفت به صورت زوج قرار دادیم. پس هر چیزی که زنده است، محصول ترکیب این دو اصل نور و ماده یا روح و بدن است. این دو اصل، در حالت اجتماع ، زنده هستند ودر حال جدایی، مرده. مثل برق و کهربا (قوه جاذبه) که وقتی با صنایع برقی، ترکیب می شوند، زنده اند و وقتی جدا می شوند مرده اند. نه برق، برق است و نه رادیو، رادیو . وقتی که برق در رادیو نباشد یا رادیویی نباشد که برق را بگیرد پس حیات و اثری از این دو نخواهد بود مگر بعد از ترکیب. همچنین اصل روح و ماده در وجود انسان. هریک از این دو، بعد از ترکیب دارای اقتضا خاص می شوند که خداوند یکی از این دو اقتضاء را دوست دارد و دیگری را دشمن دارد مگر این که اقتضاء بدن در اقتضاء روح تسلیم باشد. شرّ، ناشی از ماده است بعد از زنده شدن، همچنین غضب و حرص و بخل و آرزوهای طولانی و امثال این صفاتی که امام صادق ع آنها را از سربازان جهل می شمارد که همه این صفات از اصل اول ناشی می شود که همان بدن و ماده در خون و گوشت است. اگر این نیروها و و اقتضائات آن در شعاع هدایت عقل قرار گیرد انسان مؤمن و صالح و باتقوی خواهد بود و اگر این اقتضائات بدون رعایت دین و عقل ظاهر شود شیطان است که خودش را و پیروانش را هلاک می کند. به حدیث عقل و جهل در کتاب کافی مراجعه کن که امام ع می فرماید: خداوند جهل را از دریای سیاه و شور برگرفت و او از خدا برگشت و به خدا روی نیاورد. پس خدا او را لعنت کرد و فرمود تو را در وجود کسی قرار می دهم که دوستش ندارم. سپس خداوند عقل را از دریای گوارای نورانی برگرفت و او چه در رو آوردن و چه در پشت کردن در اطاعت خدا بود. پس خدا او را دوست داشت و فرمود تو را فقط به کسی می دهم که دوستش دارم. هر دوی این جنود عقل و جهل، مخلوق انسان هستند که گفتیم خداوندمتعال خلایق را مخصوصا انسان را از دو اصل مختلف که همان ذات ماده و روح است آفریده است. این سربازان جهل در این حدیث، ناشی از ذات مادی و سربازان عقل ناشی از ذات روح هستند. اگر انسان بر نیروهای جهالی خود پافشاری کند همان جن و شیطان و ابلیس است که به طبیعیت آتش است زیرا طینیت جهل و مقتضیات آن، انسان و هرچیز دیگری را هلاک می کند، همچنین مثل آتش که همه چیز را می سوزاند. خدای متعال می فرماید: جن را مخلوقی از آتش آفریدم. خداوند آنها را تشبیه به آتش می کند زیرا حرکت آنها حرکت آتشین است. آتش در خلقت و حرکتش نامتعادل است، که می سوزاند و می کشد ولیکن خاک در خلقت خود و در حرکات جوهری خود، متعادل است که زنده میکند و میرویاند. از فالله تبارک و تعالی تا بشاکلتهم لا بخلقتهم. پس خداوند متعال حرکات مؤمن را به خاک و حرکات کافر و شیاطین را به آتش تشبیه می کند. همانطور که خاک زنده می کند و می رویاند، مؤمن پرهیزکار هم زنده می کند و می رویاند و پاکیزه می گرداند و رشد می دهد. همانطور که آتش می سوزاند و هلاک می کند، شیاطین هم می سوزانند و هلاک می کنند زیرا انسان دوبار آفریده می شود : مرتبه اول در رحم مادر و مرتبه دوم، با علم و عمل ساخته می شود. مردم در خلقت اول همگی با هم مساوی هستند. از گِل عمل آمده و پرورده شده ای، (حماء مسنون) و از خاک خلق شده اند. همانطور که مؤمن و کافر را می بینیم که از خاک آفریده شده اند، ولیکن در خلقت دوباره، بر اثر تغییر علم و عمل، مختلف می شوند. اهل ایمان از علم و حکمت و ایمان و تقوا تأثیر می پذیرند. با نماز خود، خدایی و از دوستدار خدا آفریده می شوند و با زکات خود، دوستدار انسان و با راستی و قیام و ذکر و دعایشان دوباره بر اساس اقتضای اعمال صالحشان ساخته می شوند. بنابراین با اعمال خود، در دین خود افرادی متعال هستند و از حدّ افراط و تفریط خارجند. جز حق نمی گویند و جز حق نمی شنوند. آنها در نظام تقوا همگام و یار یکدیگرند، مثل خاک زنده اند و می رویانند و به ثمر می رسانند. ولیکن کفار اینگونه نیستند، آنها یا زیاده و یا کم عمل هستند. آنها خود را با اعمال هلاک کننده نابود می کنند. شراب می آشامند و به اعمال لهو و لعب مشغول هستند. ازدواجشان بدکاری و بدکاری آنها ازدواج است. جز باطل نمی گویند و جز باطل عمل نمی کنند. همانطور که می بینیم، فساد در دریا و خشکی از نتیجه کسب و کار آنها ظاهر می شود. آنها مانند آتش هستند که می سوزانند و هلاک می کنند. در قول و عمل خود متعادل نیستند. این اعمال از تربیت آنها ناشی می شود نه از فطرت و خلقت ایشان. فطرت همه انسانها اسلامی است، همچنان که رسول خدا ص می فرمایند: هر مولودی براساس فطرت، متولد می شود. پدر و مادر او باعث یهودیت و نصرانیت یا مجوسیت او می شوند. این نصرانیت و یهودیت بر اثر تعلیم و تربیت است نه براثر فطرت. مثلا هر انسانی با همان فطرت اولیه خود می داند که پروردگار و آفریننده ای دارد. سپس بر اثر علم اینطور فکر می کند که پروردگار و روزی دهنده ای ندارد، کافر می شود و کفر برایش جلوه می کند. هر انسانی می داند زنا و قتل نفس حرام است. بعد اینطور فکر می کند و در نظرش جلوه می کند که زنا و قتل نفس جایز و بلکه واجب است و مانعی سر راه خود نمی بیند. خدای تعالی می فرماید: اینها کسانی هستند که سعی و کوششان در زندگی دنیا به بیراهه رفته و گمان می کنند که کار خوبی انجام داده اند. اکثر مردم بر اساس خلقت دوباره خود عمل می کنند نه براساس فطرتشان. همانطور که خدایتعالی می فرماید: هرکسی بر طبق شاکله خود عمل می کند. شاکله از کلمه شکل و شکل همان چیزی است که در وجود انسان از طریق عمل به حق شکل می گیرد. پس شاکله او حق است و او طبق شاکله خود موافقت با فطرت اول خود دارد. کافر از تعلیمات باطل تأثیر می پذیرد و با اعمال باطل شکل می گیرد گرچه مخالف با فطرتش باشد، عمل به باطل می کند. این سرّ خلقت شیاطین از مخلوط آتش است. بنابراین منظور از خلقت آنها در این مورد، تربیت و تشکل آنها بر اساس علم و عمل است. اگر آنها در خلقت اول در شکم مادر شقی و آتشین بودند جایز نبود که مکلف به تکالیفی شوند که با خلقت ایشان مخالف است. از آتش خلق شوند و مکلف به نور باشند! در طبیعت خود حرکت آتشین داشته باشند و مکلف به حرکت خاکی شوند که در طبیعت خود کندند! آیا جایز است که آتش را به خاصیت خاک تکلیف کنیم یا چیزی که از خاک خلق شده را به حرکتی تکلیف کنیم که آتش بر اساس خلقتش به آن تکلیف شده؟ بنابراین ناریت و نوریت مربوط به شاکله آنها است نه خلقت ایشان. (کتاب القیام و والقیامه)