انبیاء در شعاع تعلیمات الهی به وسیله عبادت‏ها و اذكار و اوراد و دعاها خدا را عبادت می‏ كردند، دعا می ‏خواندند، اذكار و اورادی داشتند و خداوند دعای آنها را مستجاب می ‏كرد. حضرت موسی ع مساجد و معابد برای بنی اسرائیل به وجود آورد و به آنها دستور عبادت و قربانی داد و آنها را مأمور كرد به ذكر و دعا و ورد مشغول باشند و از لطف خدا استفاده كنند. در این مرتبه با استفاده از دعاها و عبادت‏ها و ذكرها و وردها برای آنها معجزاتی به وجود آمد، موفقیت ‏هایی پیدا كردند و در برابر این تحول، كفار و مشركین هم به ذكر و ورد و دعا متوسل شدند به كیفیتی كه همان دعاها و عبادت ‏ها و ذكرها و وردها را مؤثر دانستند نه این كه آنها ضمن خواندن دعاها و ذكرها از خدا خواهشی كنند و خدا دعای آنها را مستجاب كند. مؤثر دانستن دعاها و ذكرها و وردها غیر از استفاده از لطف خدا به وسیله دعاها است. مثلا یك نفر با خواندن جمله‏ی اللهم اشفنی به شفائك و داونی به دوائك، از خدا شفا و دوا می‏ طلبد. مرض خود را به خدا عرضه می ‏دارد و از شفای الهی استفاده می‏كند و دیگری با تقلید از پیغمبران همین‏ دعاها و ذكرها را مؤثر می‏ داند و وسیله موفقیت برای خودش قرار می ‏دهد، بدون این كه عقیده یا معرفت به خدا داشته باشد. دعا می‏ خواند و دعا می‏نویسد و نتیجه می‏ گیرد و ممكن است كافر به خدا هم باشد. از همین‏ مسیر، سحر و جادو و كاهن و كهانت به وجود آمد كه تا زمان حضرت رسول ص ادامه داشت. توسلات انبیا به ذكر و دعا و استفاده از لطف خدا درجه‏ی سوم به حساب آمد كه توانستند از خداوند خواهشی كنند و خداوند دعای آنها را اجابت كند. ولیكن توسلات كفار به همین‏ ذكرها و دعاها و استفاده از دوا و داروها و جادو جنبل‏ها دَرَك به حساب آمد، زیرا آنها بدون این كه معرفت به خدا داشته باشند همین‏ وردها و جادوگری‏ ها را مؤثر دانستند با این كه وردها و جادوگری‏ ها هیچ ارتباطی با ظهور نتایج ندارد. ورد و دعا یا عبادت به صورت سحر و جادو چه ارتباطی دارد كه مرضی معالجه شود یا موفقیت دیگری حاصل شود. استفاده از وسایل طبیعی یا الهی بر دو قسم است كه سحر و جادو هیچ یك از این اقسام به حساب نمی ‏آید. قسم اول دعای مستجاب كه انسان از خدا خواهشی كند و خدا اجابت نماید در حالی كه انسان معرفت به خدا دارد و می‏داند از خدا خواهشی كرده و خدا اجابت نموده است. قسم دوم استفاده از وسایل طبیعی مانند استفاده از آب و غذا برای رفع تشنگی و گرسنگی یا لباس و مسكن و خوراك یا استفاده از دوا و داروهای طبیعی و طبی برای معالجه امراض و صنایع طبیعی دیگر به همین‏ شكل. اگر انسان رابطة دواها را با مرض‏ها بشناسد می‏تواند به وسیله دواها مرض‏ها را معالجه كند. خدا را بشناسد یا نشناسد. بهره‏برداری از ارادة خدا به صورت اول را عنایتی می ‏دانیم. یعنی انسان ضمن معرفت به خدا از خدا خواهشی كرده و خدا اجابت نموده است. عامل این دعا و عبادت می ‏داند كه از لطف خدا استفاده نموده است. استفاده نوع دوم را كه از وسایل طبیعی برای معالجه مرض‏ها بهره می‏برند، استفاده طبیعی می‏نامیم‏، زیرا خداوند در طبیعت علت و معلول قرار داده. با دواها مرض‏ها را معالجه می ‏كند و با آب و غذا گرسنگی و تشنگی را برطرف می ‏نماید. ولیكن سحر و جادو و كهانت یا ریاضت مرتاضان نه وسایل طبیعی به حساب می ‏آید مانند دوا و داروها و نه هم وسایل عنایتی مانند دعا و اجابت دعا. ساحر و جادوگر ریاضت می ‏كشند، ورد می‏ خوانند و موفقیت ‏هایی بدست می‏ آورند. گمشده ‏ای را پیدا می‏ كنند یا از غیب خبر می‏ دهند و می ‏گویند جنیان را مسخر كردیم یا ارواح را مسخر نمودیم. با اینكه عوامل یك چنین اعمالی معمولا ایمان به خدا ندارند تا مانند پیغمبران بگویند از خدا خواهشی كردیم و خدا اجابت نمود، بلكه می ‏گویند از ریاضت‏ها و سحر و جادوها و تسخیر جن و ارواح استفاده نموده‏ ایم. با این كه چنین اعمالی ارتباطی با ظهور نتایج ندارد. مثلا من وِردی بخوانم و ذكری بگویم، دود و دُلَخی راه بیندازم، زنی را از شوهر جدا كنم یا گمشده ‏ای را پیدا كنم. این وِردها هیچ ارتباطی با ظهور نتیجه ندارد. نه از نوع اول است كه عبادت و اطاعت خدا باشد و نه هم از نوع دوم كه صنعت و طبیعت باشد. صرفا مالیخولیا یا خرافاتی بیشتر نیست. نه خداشناسی به حساب می‏آید و نه هم علوم طبیعی، بلكه یك نوع سرگردانی است كه اگر انسان‏ها را بر این مدار تربیت كنند، آنها را در خلأ مطلق قرار می‏دهند كه نه از خدا بتوانند استفاده كنند و نه هم از عوامل طبیعت. پس این هم یك دَرَك به حساب می‏ آید. خیلی از بت‏پرستی و بت‏سازی بدتر، زیرا انسان‏ها را به پوكی و پوچی می‏ كشاند. (تفسیر سوره اسری ـ جلد یک)