خداوند متعال بشریت را محتاج به تعاون و همكاری فرموده تا با كمك یگدیگر یك تمدن عالی انسانی به نام مدینة فاضله بوجود آورند و در آن تمدن عالی ، قدر یگدیگر را بدانند و یگدیگر را دوست داشته باشند نه این كه آنها را محتاج به روزی و ثروت یکدیگر قرار داده باشد . همكاری انسانها در ایجاد تمدن عالی انسانی ، از نیاز و احتیاج انسانها به یکدیگر جداست . نیاز ، به معنای این است كه من منشاء كاری و فایده ای نباشم ؛ محتاج به شما باشم كه شما زندگی مرا تأمین كنید و نان و ارزاق ، برای من تهیه نمائید . مانند انسانی كه در اثر نقص عضو، عامل كاری نیست و دیگران بایستی زندگی او را تأمین كنند . یك چنین نیازی در خلقت ، وجود ندارد و اگر كسی هم نقص عضوی داشته باشد كه عامل كار و حركتی نیست ، باز هم مأموریت دارد كه شخصیت و مناعت خود را حفظ كند و از سؤال و خواهش از دیگران خوداری نماید كه در این رابطه امام علیه اسلام فرموده است : خواهش و تقاضا در سؤال كننده ، ذلّت بوجود می آورد ، هرچند كه آدرس جائی را از كسی می پرسد . یا شعر منسوب به مولی امیر المؤمنین كه میفرماید :  اگر من سنگ به دوش خود از كوه ها پائین بیاورم ، بهتر از این است كه منت كسی را بكشم . مردم می گویند ، كار و كاسبی ذلّت دارد ؛ من می گویم، سؤال و احتیاج ، ذلّت آور است نه كار و كاسبی . و از این قبیل روایات و آیات ، بسیار است كه انسانها را مأمور می كند كه زیربار ذلت دیگران نروند و بار زندگی خود را بردوش دیگران نگذارند. ولیکن احتیاج مردم بر تعاونی و همكاری مردم به معنای این است كه هركسی در جامعه، وظیفه الهی و انسانی دارد كه با كار وكوشش ، رزق و روزی خود را از طبیعت و عوامل طبیعت بدست آورد . خداوند این كرة زمین را منبع ارزاق مردم قرار داده و آنچه را كه مردم تا ابد نیازمند آن هستند ، در همین كرة زمین آفریده است چنانچه فرموده : و اتاكم من كل ما سئلتموه. یعنی آنچه در خواهش شما هست و نیازمند به آن هستید ، خدا برای شما خلق كرده است ، ولیكن خداوند متعال ، روی مصلحت و حكمتی كه جنبه های تربیتی دارد ، رزق و روزی و احتیاجات مردم را به صورت مواد خام، در اختیار مردم گذاشته و در زمینة كار و فعالیت ، برای مردم دایر كرده است. طبیعت را طوری تنظیم فرموده كه هر انسانی كمی زحمت بكشد و كار كند تا آنچه لازم دارد از طبیعت استخراج نماید . مثلاً حبوبات و مأكولات را به صورت مواد خام آفریده كه مردم از ابتدا تا انتها بایستی كمی زحمت بكشند. همچنین، مطعومات و مشروبات و چیزهای دیگر كه نیازمند آن هستند . حكمت خدا در این كه لقمه های خوراك و غذا را نقد و آماده در اختیار مردم نمی گذارد و از آنها كار و كسب می خواهد، این است كه اولاً یكی از راه های تعلیم و تربیت و تكامل و آشنائی به مصالح و مفاسد كار و كوشش است ، و ثانیاً از طریق كار و كوشش ، مردم ، نیازمند به كار یگدیگر می شوند و با احتیاج به كار یگدیگر ، ارزش یگدیگر را برای زندگی بدست می آورند و قدر یكدیگر را بهتر می دانند. لذا هركسی در جامعه ، نیازمند به كار دیگران است یكی گندم بكارد و دیگری شخم بزند و آن دیگری آبیاری كند . به همین كیفیت ، مشاهده می كنید كه برای تهیه یكی از موادّ روزی ، هزاران نفر بایستی اشتغال به كار پیدا كنند تا آن روزی بدست آید و با یك نظر عمیق و دقیق ، وقتی به كرة زمین و جمعیت آن نگاه كنیم می بینیم شرق و غرب عالم ، به كار و كسب یكدیگر نیازمند و محتاجند كه اگر مردی یا زنی فلج شود و از كار بیافتد، به همان میزان ، به زندگی مردم لطمه وارد می شود و این احتیاج مردم به زندگی یكدیگر ، صد در صد مایة عزت آنها می باشد و هرگز ذلت و خواری بوجود نمی آورد . مثلاً وقتی كه شما به كار كارگر نیازمند هستید ، و از او خواهش می كنید كه برای شما كار كند ، این خواهش و تقاضا مایة عزت آن كارگر است كارگر بایستی شكر خدا را بجا آورد كه به او نیروی كار داده است . یر اساس همین عزت و آبرو ، خود را ملزم می داند كه حق او را رعایت كنید و مزد آو را بدهید. خدا شما را بر این رعایت حق، اجر می دهد به كارگر هم در برابر كار ، اجر می دهد . هر دو نفر شما ، شكر خدا را بجا می آورید كه خدا به شما كارگر ، و به صاحب كار نیرو داده است . همینطور در تمامی احتیاجاتی كه بشریت به یكدیگر دارند ، شما به خانة دكتر می روید برای معالجه؛ دكتر ، شما را معالجه می كند، عزّت پیدا می كند؛ شما هم كه حقّ او را به او می رسانید ، عزّت پیدا می كنید ؛ و اگر هر دو نفر شما در این جا ، هدف الهی داشته باشید كه او برای خدا شما را معالجه كند و شما هم برای خدا حقی به او برسانید ، عزّت شما دو نفر ، چند برابر می شود . خداوند به پیغمبران ، علم و حكمت داده كه وقتی ما به آنها مراجعه می كنیم تا از حكمت و هدایتشان استفاده كنیم ، عزّت پیدا می كنیم و باز اگر برای رعایت حقّ آنها كمكی كنیم ، بیشتر عزّت پیدا می كنیم . پس مراجعة انسان به انسان ، دو جنبه دارد ؛ یكی از آنها ، مایه ذلت ، و دیگری مایه عزّت است . مراجعه به منظور استفاده از علم و هنر انسانی كه به او مراجعه كرده اید ، و اجابت آن عالم و هنرمند به منظور رفع نیاز شما ، هردو مایه عزت است . از این مراجعات ، تعاون و همكاری پیدا می شود و دنیا آباد می گردد و خداوند متعال هم درهای خیر و بركت را به روی چنین مردمی باز می كند ، زیرا در این مراجعات ، رجوع كننده می داند كه شخص مرجع ، ثروت و نعمت خداست ، و مرجع هم می داند كه همكاری با رجوع كننده ، مایه ی عزت و جلب نعمت است ، و اما رجوع به یك انسان ، به منظور رفع نیاز ، نه به منظور فایده رسان به او ، مایه ذلت است ؛ مانند سؤال كنندگان كه به خانه ی ثروتمندان می روند تا از ثروت آنها استفاده كنند ، نه این كه از كار و هنر خود آنها را بهره مند نمایند . رجوع به انسانها فقط به منظور،  استفاده كردن از آنها نه به منظور فایده رساندن باشد، مایة ذلت است كه شخص رجوع كننده خود را در برابر مرجع ، ذلیل می كند تا لطف و رحمت مرجع را به خود جلب نماید . خداوند در این رابطه می فرماید : مال و ثروت و جاه و مقام ، تمنا نكنید زیرا هر كسی كه در برابر كوشش و فعالیت خود بهره ای بدست می آورد. آنها زحمت كشیده اند و به مال و ثروت رسیده اند . شما آن چه می خواهید از خدا تمنا كنید تا خداوند به شما هم از مسیر كار و فعالیت و یا اطاعت و بندگی مال و ثروت و جاه و مقام مرحمت كند . منظور از تمنای چیزی كه بدست مردم است همان سؤال و تكدّی می باشد كه یك انسان ، خود را در برابر ثروت مند ، ذلیل و خوار می كند و منظور از این كه به خدا مراجعه كنیم و از او برای كسب موفّقیت خواهش و تقاضا كنیم این است كه خود را برای خدمت به مردم و فایده رسانی به حال آنها آماده كنیم ، تا برای استفاده از وجود ما به ما مراجعه كنند كه در این صورت ، عزّت ما محفوظ می ماند و بهتر و بیشتر تكامل پیدا می كنیم . لذا حضرت احتیاج نوع اوّل را كه مجبور شود روزی خود را از ثروتمندان بطلبد نفی می كند و از خدا خواهش می كند كه یك چنان نیاز و احتیاجی در او بوجود نیاورد . و امّا احتیاج نوع دوم ، كه كار زدن كارگران و خدمت گزاران باشد و متقابلاً خدمت به آنان ، كه مایة آبرو و عزّت است، مورد نفی امام (ع) واقع نشده ، بلكه آنها خود را در همه جا مأمور ، به خدمت خلق و مأمور پاداش خدمتگزاران به خود ، و دیگران می دانند . (شرح دعای مکارم الاخلاق)