حركت رسول خدا و مسیر معراجی او بین مبـداء و منتهایی واقع می شود كه هر دو شخصند، عالم و قادر و قاهر. رسول خدا در مبداء حركت و خداوند متعال در منتهای حركت. بین این دو، تعلیم و تربیت بوجود می آید و علم و دانش پیدا می شود و به ثمر می رسد. به همین مناسبت خداوند در آیه دوم سوره نجم می فرماید كه معلومات این پیغمبر قابل قیاس با معلومات سایر دانشمندان نیست. او هرچه می بیند و می داند حقیقت است. از روی هوی و هوس و یا حدس و تخمین حرف نمی زند. هر چه می گوید از طریق وحی و مشاهده است كه خدای نیرومند و پرقدرت به او آموخته است. ان هو الا وحی یوحی علمه شدید القوی. بین این دو مبداء و منتهی یعنی شخص رسول خدا و شخص خداوند تبارك و تعالی از نظر مكان و یا مسافت به اندازه یك میلیاردیم میلی متر و از آن كمتر هم فاصله نیست. اصلا” تصور فاصله متری و میلی متری موهوم و باطل است زیرا خداوند متعال یك حقیقت نامتناهی است و از یك حقیقت نامتناهی خلاء قابل تصور نیست لیكن در عین حال بین این دو مبداء و منتها ، بین تمامیآفرینش و هستی ها فاصله است كه شخص پیغمبر در حركت تكاملی خود بایستی همه آنها را رها نموده پشـت سر بیاندازد. خود را به منتها و مقصد برساند و این حركت، حركت از جهل به علم است یعنی رسول خدا بایستی همه كس و همه چیز را ببیند و بشناسد و بداند كه آنها خدا نیستنــد و شباهت جنسی و ذاتی به خداوند متعال هم ندارند . شاید چنان كه اهل دانش و حكمت گفتهاند : ذكرالله اكبر كه بایستی توام با حركت دست ها باشد مشرف به همین حقیقــت باشد كه شخص مسافر الی الله همه چیز را پشت سر بیاندازد و با خدا رو به رو شود از سنت های تكبیر و مخصوصا “اولین تكبیر برای بستن نماز این است كه دو دست خود را تا بناگـوش بالا ببرن و رها كنند و گفته اند معنای اللهاكبر این است كه خدا مانند ماسوای خود كه قابل درك و وصف هستند نیست و او بزرگ تر است از این كه فكر بشر بتواند او را درك كند تا بتواند وصف نماید و این تكبیره الاحرام در آنجا كه مصداق علمی پیدا می كند و انسـان خود را به حقیقت و واقعیت آن می رساند. در انتها حالت لقاء اللهی برای او حاصل می شود. در چنان وضع و حالی كه خود را با خدای خود رو به رو می بیند . (تفسیر سوره نجم)