امام ع از خداوند متعال علم و تقوی تمنا می کند و اثبات می دارد که همه چیز مخصوصاً علم و تقوی بهدست خدا است. می فرماید: پروردگارا، رحمت و برکات خود را شامل حال محمد و آل محمد (ص) بگردان و به فضل خود با من رفتار کن. پروردگارا، مرا به کلماتی هدایت کننده، گویا کن و تقوی را به من الهام فرما و مرا به آن قول و عملی که پاکیزه تر است موفق نما. در آن خطوطی مرا کار بزن که از هرچیزی بهتر می پسندی. پروردگارا، مرا از بهترین و کاملترین راهها حرکت بده و چنان کن که بر دین و ملت تو بمیرم و زنده شوم. در این جملات امام چهارم ع می فرماید: هرچه می خواهیم از خدا بخواهیم و از او خواهش کنیم که روی وجود ما و فکر ما کار کند و به ثمر برساند. ایشان میفرماید: اگر بند کفش شما پاره شود همان را از خدا بخواهید نه از خود و نه از دیگران. یعنی اگر برای تهیه بند کفشی به خود و دیگران متکی باشی به ضلالت افتاده ای یا مشرک شده ای که خود و دیگران را در تهیه بند کفش، عامل مؤثر می دانی و یا از بهترین وسیله محروم شده ای و از وسیله ناقص استفاده کرده ای. در این جا هم سئوالاتی بوجود می آید که پس ما انسانها و سایر مردم چه کاره ایم و چرا برای ما کار و کاسبی درست کرده اند و ما را به جستجو و تلاش و کوشش وادار کرده اند؟ اگر ما برای خود و یا دیگران منشاء کوچکترین اثری نیستیم پس این همه امر و نهیها و تکلیفها و برنامه های جهاد و مجاهده چیست؟ که در دین اسلام کار و تلاش واجب شده، بیکاری و تنبلی حرمت پیدا کرده است. جواب این است که خواستن از ساختن جداست. آنچه در زندگی و در نجات و خوشبختی ما مؤثر است و حیاتبخش میباشد، خواستن است نه ساختن. فرض کنید شما فقیر محض هستید، فاقد همه چیز. در برابر یک موجود غنی و نیرومند قرار گرفته اید واجد همه چیز. شما فقط از او خواهش می کنید که با غنا و قدرت خود فقر و نیاز شما را برطرف کند و شما را به ثروت و قدرت برساند و او خواهش شما را اجابت می کند. در وجود ضعیف و ناتوان شما، نیرو و قدرت پیاده می کند و آن همه ثروت و مال در اختیار شما می گذارد و شما را به غنا و بی نیازی مطلق می رساند. شما می توانید حساب کنید که از این موجودیت دوم صدی چند با خدا و چند با شما است. خواهید دانست آنچه مربوط به شماست صفر در صد است و آنچه مربوط به خداست صد در صد. تکالیفی که به ما واگذار شده و این کار و کوششها که از ما خواسته اند، همه اینها در مجموع خواستن و تقاضا کردن است. ما فقرائی هستیم که در خانه خدا می رویم و با نماز و روزۀ خود، از او می خواهیم و مطالبه می کنیم و همین زبان خواستن و تقاضا کردن هم در ما به ارادۀ او پیدا شده است. پس امام چهارم (ع) خداوند متعال را به عنوان بهترین طبیب مرضها و به عنوان بهترین آموزنده و آموزگار و بهترین کمک دهنده و یاری کننده انتخاب می کند و از خدا خواهش می کند که او را در بهترین دین و در عالی ترین برنامه های فرهنگی و تربیتی قرار دهد و آنچنان که خودش می داند مطابق کاملترین نقشهها، بندۀ خود را تربیت کند. نکات لطیفی که در این جملات منعکس شده است این است که امام چهارم (ع) خود برای خود تعیین نمی کند که به چه مقامی برسد و چگونه ساخته شود. در چه مرتبه از تقوی و غنا و یا مراتب دیگر قرار گیرد. همانطور که از خدا خواهش می کند که او را به ثمر برساند انتخاب نوع ثمره و مرتبه را هم به خدا واگذار می کند. مثلاً لباس تقوی از خدا می خواهد و از تعیین نوع لباس خودداری نموده تعیین آن را به خدا واگذار می کند. میگوید: پروردگارا، در یکچنان درجه و مقامی از علم و ایمان قرار گیرم که پسند تو باشد و چنان باشم که تو می خواهی نه چنان که خودم می خواهد. کسانیکه خواهشهای خود را به این کیفیت در پیشگاه خدا مطرح می کنند خیلی بهتر و عالیتر فهمیده اند و بهتر و عالیتر انتخاب کرده اند؛ و اما کیفیت اول لباسی است که به نظر خود انتخاب کرده اند، هرگز با انتخاب خدا برابری نمی کند. ائمه اطهار علیهم السلام همه جا انتخاب کیفیت زندگی بهشتی و آنچنانکه بایستی باشند را به خدا واگذار می کنند. مولا امیرالمومنین علیه السلام در دعای خود عرضه می دارد که: «اللهم أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی كَمَا تُحِبُّ ». یعنی پروردگارا، تو چنان هستی که من دوست دارم و می پسندم. تو مرا چنان بساز و چنان تربیت کن که دوست داری و می پسندی. کسانی که خواهش های خود را به این کیفیت مطرح می کنند و ساخت وجودی خود را و ساخت زندگی خود را به خدا واگذار می کنند، آنها از همه چیز بهترین را انتخاب کرده اند و از هر مرتبه و مقامی به بهترین آن رسیده اند و چنان شده اند که بر اساس علم کامل الهی، گمشده و یا کم شده و کمبودی در زندگی آنها نیست. شایسته است که بندگان خدا خواهش ها و آرزوهای خود را در شعاع خواهش ها و دعاهای علی بن الحسین (ع) تنظیم کنند تا از هر چیزی به بهترین آن برسند. (شرح دعای مکارم الاخلاق)