هر گناهی‌ در دو جا اثر به‌ وجود می‌ آورد و آن‌ دو اثر موجبات‌ عذاب‌ شخص‌ گناهكار را فراهم‌ می ‌سازد.

 اول‌اثر وجودی‌ و روحی‌ در شخص‌ گناهكار   گناه،‌ روحیه‌ انسان‌ را جریحه‌ دار می ‌كند و از آن‌ به‌ ناراحتی‌ وجدان‌ تعبیر می كنند و در روح‌  انسان‌ نیز تأثیر می‌ گذارد. یعنی‌ گناهكار را از كمك های‌ عقلی‌ و تأیید الهی‌ محروم‌ می ‌كند كه‌ از این‌ محرومیت‌ تعبیر به‌ ضعف‌ و جهل‌ می ‌شود.

  دوم‌ – اثر دوم‌ گناه‌ كسالتی‌ است‌ كه‌ در روحیه‌ انسان‌ های‌ مصاحب‌ و مجاور و یا كسانی‌ كه‌ انسان‌ مایه‌ نقص‌ و ضربه‌ ای‌ در زندگی‌ آنان‌ شده‌ است‌ به‌ وجود آورده‌. زیرا انسان‌ هر نقصی‌ كه‌ در وجود خود ایجاد كند، همچنان‌ كه‌ آن‌ نقص‌ مایه‌ كسالت‌ و عقب‌ افتادگی‌ گناهكار می ‌شود مایه‌ كسالت‌ و محرومیت‌ خانواده‌ و اقوام‌ و دوستان‌ هم‌ می‌ شود. شما همچنان‌ كه‌ برای‌ خود سرمایه ‌ای‌ هستید و برای‌ خود ارزشمند هستید، به‌ همان‌ میزان‌ سرمایه‌ دوستان‌ و اقوام‌ خود نیز هستید. به‌ هر میزان‌ كه‌ به‌ خود ضرر بزنید به‌ خانواده‌ و اقوام‌ و دوستان‌ هم‌ ضرر زده ‌اید از این كه‌ فردی‌ از دوستان‌ و آشنایان‌ آنها را كه‌ خود شما هستید به‌ ضعف‌ و كسالت‌ كشانده ‌اند. بنابراین‌ دوستان‌ شما حق‌ دارند از این‌ راه‌ در خود احساس‌ كسالت‌ و ضرر كنند كه‌ یك‌ نفر از دوستان‌ خود را از دست‌ داده ‌اند. و اگر گناه‌ شما از نوع‌ ظلم‌ و اضرار به‌ دیگران‌ باشد، چنین‌ گناهی‌ بیشتر باعث‌ كسالت‌ شما و دوستان‌ می ‌شود.  پس‌ از ناحیه‌ گناه‌ و معصیت‌ شما در وجود شما و وجود دوستان‌ شما كسالت‌ و خسارت‌ به‌ وجود آمده‌ كه‌ تا آن‌ كسالت ‌ها و خسارت ها جبران‌ نشود، آرامش‌ روحی‌ در شما و دوستان‌ به‌ وجود نمی ‌آید. از طریق‌ همین‌ كسالت ها و خسارت های‌ گناه‌، انسان‌ گناهكار به‌ عفو خدا احتیاج‌ دارد. عفو در این‌ جا به‌ معنای‌ محو آثار گناه‌ از وجود گناهكار و رفع‌ خسارت هائی‌ است‌ كه‌ از گناه‌ به‌ وجود آمده‌. انسان‌ گناهكار به‌ خدا پناهنده‌ می ‌شود و تقاضای‌ رفع‌ كسالت‌ و خسارت‌ می‌ كند. خداوند متعال‌ او را به‌ خود پناه‌ می ‌دهد و در پناه‌ خود همه‌ آن‌ خسارت ها را جبران‌ می‌ كند كه‌ از این‌ پناهندگی‌ تعبیر به‌ توبه‌ و از معالجه‌ كسالت‌ها و جبران‌ خسارت های‌ گناه‌ تعبیر به‌ عفو می ‌كنند. با این‌ حساب‌ عفو به‌ معنای‌ رفع‌ آثار گناه‌ از وجود گنهكار و از دیگران‌ به‌ معنای‌ جبران‌ خسارت های‌ گناه‌ است. (کتاب شجره طوبی)‌