.

خداوند در آیه ‌ای‌ می فرماید: «ما اصابكم‌ من‌ مصیبه‌ فبما كسبت‌ ایدیكم‌ و یعفو عن‌ كثیر» یعنی‌ هر مصیبتی‌ سر شما می‌ آید به‌ دست‌ خودتان‌ پیدا می ‌شود و خداوند بسیاری‌ از آثار مصیبت‌ها را عفو می‌ كند یعنی‌ محو می‌ كند. امام‌ علیه‌ السلام‌ در تفسیر این‌ آیه‌ می‌فرماید: مصیبت ‌ها مربوط‌ به‌ گناه‌ و معصیت‌ نیست‌ بلكـه‌ مربوط‌ به‌ امراض‌ و اسقامی‌ اسـت‌كه‌ انسان‌ها در زندگی‌ برای‌ خود می ‌سازند و خود را به‌ آن‌ مبتلا می‌كنند. انسان‌ها در هر شبانه‌ روز روی‌ جهل‌ و نادانی‌ هزاران‌ مرض‌ در مزاج‌ خود ایجاد می‌كنندكه‌ آن‌ امراض‌ عامل‌ مرگ‌ آن‌ها در آن‌ شبانه‌ روز می‌شود و چون‌ مرگ‌ زودرس‌ برخلاف‌ تقدیر خداوند متعال‌ است‌، خداوند بسیاری‌ از آن‌ مرض‌ها را عفو می‌كند یعنی‌ آثار مرض‌ را از بین‌ می ‌برد تا انسان‌ زنده ‌بماند و زندگی‌ كند. از محو آثار مرض‌ تعبیر به‌ عفو شده‌ است‌ زیرا  اگر مصیبت ‌ها در این‌ آیه‌ به‌ معنای‌ گناه‌ و معصیت‌ باشد و عفو به‌ معنای‌ گذشت‌ خدا از گناه‌ و معصیـت،‌ با كلمه‌ «یعفوا عن‌ كثیر»، مناسب‌ نیست‌ زیرا خداوند یا از گناه‌ نمی ‌گذرد و یـا از همه‌ آن‌ها می‌ گذرد. مناسب‌ شأن‌ خدا نیست‌ كه‌ از چند تا گناه‌ بگذرد و از بقیه‌ نگذرد و انسان‌ را به‌ جهنم‌ ببرد. پس‌ مصیبت‌ ها در این‌ آیه‌ به‌ معنای‌ امـراض‌  و اسقام‌ است‌ كه‌ خداوند برای‌ ادامه‌ زندگی‌ انسان‌ آثار بسیاری‌ از امـــراض‌ شبانه‌ روزی‌ را محو می‌ كند و قسمتی‌ از آن‌ مرض ‌ها را به‌ حال‌ خود واگذار می‌ كند و عاقبت‌ آن‌ مرض ‌هایی‌ را كه‌ خداوند به‌ حال‌ خود واگذار كرده‌ است‌، انـسان‌ را پیر می‌ كند و به‌ وادی‌ مرگ‌ می‌ كشاند. خداوند برای‌ این‌ كه‌ به‌ انسان‌ بفهمانـد چه‌ بلایی‌ سرخود آورده‌ و چقدر مرض‌ ایجاد كرده‌ بسیاری‌ از مرض‌ها را محو می ‌كند و مقداری‌ ازآن‌ مرض ‌ها را باقی‌ می ‌گذارد تا به‌ انسان‌ بفهماند كه‌ خود را مریض‌ كردی‌ و من‌ كه‌ خدای‌ تو بودم‌ تو را معالجه‌ كردم‌. اگرمعالجه‌ من‌ نبود پیش‌ ازآن‌ كه‌ به‌ عمر طبیعی‌ برسی‌ هلاك‌ می ‌شدی.‌ پس‌ عفو در این‌ آیه‌ شریفه‌ به‌ معنای‌ محو آثار است‌ و هركس‌ گناهی‌ مرتكب‌ می‌ شود مخصوصا وقتی‌ كه‌ گناه‌ روی‌ عمد و عناد باشد، این‌ گناه‌ نقطه‌ تاریكی‌ در قلب‌ انسان‌ ایجاد می ‌كند. اگر انسان‌ توبه‌ كند، خداوند آن‌ نقطه‌ تاریك‌ را عفو می‌ كند یعنی‌ محو می ‌كند و اگر به‌ گناه ‌ادامه‌ دهد آن‌ تاریكی‌ گسترش‌ پیدا می‌ كند تا تمام‌ قلب‌ را بگیرد. پس‌ عفو در مقابــل‌ عصیان‌ است‌ زیرا گناهی‌ كه‌ روی‌ عمد و عناد باشد، قلب‌ را تاریك‌ می‌ كند و اگـر روی‌ جهل‌ و نادانی‌ باشد، قلب‌ را تاریك‌ نمی‌ كند. چنین‌ گناهی‌ كه‌ روی‌ جهل‌ و نادانی‌ است‌، ذنب‌ می ‌نامند كه‌ جمع‌ آن‌ ذنوب‌ است‌. ذنب‌ به‌ معنای‌ نقص‌ یعنی‌ گناهی‌ كه‌ از جهل‌ وجودی‌ و نقص‌ وجودی‌ پیدا می ‌شود. در این جا انسان‌ها به‌ تبعیـت‌ از مولا بایستی‌ از خدا خواهش‌ كنند تا جهل‌ و تاریكی‌ را از وجود آن‌ها بزداید، علم‌ و دانش‌ و استعداد به‌ وجود آورد تا بتوانند گناه‌ و معصیت‌ را ترك‌ كنند. پیدایش‌ این‌ علم‌ و استعداد را غفران‌ می ‌نامند یعنی‌ پوشش هایی‌ كه‌ در انـسان‌ مقاومت‌ به‌ وجود می‌ آورد و می‌تواند گناه‌ و معصیت‌ را ترك‌ كند. (تفسیر دعای کمیل)