مؤمن دائما در عافیت است ولیكن كافر و منافق، به بلا و مصیبت و زیان و ضرر مبتلا می شود.
معنای عفوی كه از خدا یا بزرگان دین انتظار داریم، همین محو اثر است، یعنی آثاری كه از گناه و معصیت ما و یا ظلم و ستم ما در دل آنها به وجود آورده و آنها را به رنج انداخته است و یا آثار بدی را كه همین گناهان در ما به وجود آورده و ما را به رنج و مشقت انداخته است، همه این آثار چه در وجود ما و چه در وجود اولیاء خدا محو شود. عفو خدا از گناه بندگان، به معنای محو اثر گناه از طریق معالجه روح است. اما كلمه بلا از ماده بلا – یبلو- بالی به معنای كهنگی هست و حصیرهای فرسوده را میگویند، حصیر البالی. تمام سرمایه های وجودی انسان و تجهیزاتی كه در مسیر زندگی كسب كرده مانند مال و ثروت و پول، تجارتی است كه ركود آن و یا خسارت یافتن از آن مایه نابودی آن سرمایه ها می شود. سرمایه های تجارتی و سرمایه عمر در صورتی باقی می ماند و بهتر و بیشتر می شود كه به طریق تجارت در راه هائی مصرف شود كه نفع بیشتری به بارآورد. در اینجا مؤمن و فاسق و یا عاقل و سفیه درست مانند تاجری هستند كه سرمایه های خود را از دست می دهند. تفاوت آنها در این است كه مؤمن سرمایه های وجودی خود را در راه خدا و یا در راه كسب سعادت و آخرت به كار می برد، در نتیجه آنچه از دست داده است به صورت های تازه تر و بهتر به طرف او برمیگردد. دوران جوانی او در زندگی دنیا حدود بیست سال است كه اگر این بیست سال جوانی در راه اطاعت خدا و مبارزه با دیو نفس و یا جهاد با دشمنان خدا مصرف شود، در برابر همین بیست سال دوره جوانی ابدی به او برمیگردد. همچنین اگر زبان و بیان و گویائی و شنوائی خود را در راه خدا مصرف كند، در راه خدا بگوید و بشنود، نیروی گویائی و شنوائی او تا بینهایت بالا می رود و به سوی او برمیگردد. همچنین غرایز نفسانی او ، شهوت و اشتهای خود را در راه خدا مصرف كند، نیروی تن و بدن خود را در راه خدا مصرف كند و بدن خود را در راه خدا فرسوده نماید و زندگی خود را در راه خدا به ثمر برساند. همچنین مال و جان خود را به صورت سرمایه تجارتی، در راه خدا صرف نماید، گر چه نیروهای بدن او ظاهرا” از بین میرود و به كهنگی و پیری برمیگردد ولیكن در برابر نیروهای از دست رفته خود، دو مرتبه در زندگی آخرت تجدید حیات پیدا میكند. پس مؤمن دائما در عافیت است یعنی سرمایه ای كه از دست داده، چندین برابر به سوی او برمیگردد، ولیكن كافر و منافق اینطور نیستند، آنها به بلا و مصیبت و زیان و ضرر مبتلا میشوند، سرمایه های وجودی و نیروهای بدنی آنها از بین می رود و به كهنگی برمیگردد و در همان كهنگی می مانند. رشد فكری و بدنی آنها متوقف شده و سیر قهقرائی پیدا می كند. نیروی عقل، یگانه عاملی است كه انسان را در راه خدا به تجارت وادار می كند و به او نشان میدهد كه هر سرمایه ای را كه درراه خدا از دست بدهد، چند برابر به سوی او برمیگردد. فقط نیروی عقل است كه مؤمن را در خط عافیت قرار می دهد، یعنی آثار زوال و كهنگی را با تعویض به سرمایه بهتر و عالی تر از بین می برد و چندین برابر میكند. ولیكن جهل و سفاهت كه اساسا” انسان را در دایره طبیعت محبوس و متوقف كرده، حالتی است كه انسان را از گرایش به خدا و زندگی ماوراء طبیعت باز داشته است. تمام موفقیت انسان را در كسب مال و ثروت می داند. این مال و ثروت به همان دلیل كه می آید دو مرتبه می رود و انسان را به كهنگی و فرسودگی باز میگرداند. بنابراین نیروی عقل انسان را در عافیت و نیروی جهل انسان را در بلا قرار می دهد. (کتاب شجره طوبی)