بایستی سفر معراجی خود را از درون آغاز كنیم و تنها عاملی كه ما را و قلب ما را در برابر خدا قرار می دهد نماز است. نماز یعنی خود را در برابر خدای خود قرار دادن تا از این راه نواقص وجودی خود را بفهمیم و گفتهاند:” الصلوه معراج المومن” یعنی نماز راه عروج انسان ها به سوی خداوندمتعال است. ما كه به نماز می ایستیم و خدای خود را سجده می كنیم خداوند كمكم و بتدریج براساس اراده ما و استعداد ما خود را به ما معرفی می كند و در این معرفی خود را و خدای خود را می شناسیم. این ارتبـاط را سفر تكاملی و یا سیر معراجی نامیده اند كه مانند مسافرت های از شهر به شهر. بیابان ها و روستاها را رها نموده به سوی شهر بزرگ حركت می كنیم. انسان ها در مسیر تفكر و تعقل هم ابتدا ماسوای خود را بایستی به سوی خود رها كنند و پشت سر بیاندازند یعنی انسان درست نیست كه ماسوای خود را هدف خود قرار دهد. ماسوای انسان یعنی همین دنیا و مظاهر فریبنده آن مثلا” هدفش مال و ثروت باشد و یا كسب قدرت و یا چیزهای دیگری که آنها را مادیات می نامند. مال و ثروت، فدای انسان است نه انسان، فدای مال و ثروت. پس كسانی كه انسانیت انسان را رها می كنند و دنیا و مظاهر فریبای آن را یگانه مقصد خود می شناسند. این ها مانند آن بیابانی هستند كه شهر و روستا را رها كرده و به سوی بیابان ها حركت می كند كه طعمه خرس جنگل می شود. كفار هم كه انسانیت انسان را رها كرده به سوی مال و مادیات رفته اند مانند همان مسافر بیابان ها هستند. پس در قدم اول بایستی انسانیت انسان و خدمت به انسان را هدف قرار دهیم و به فكر جلب و جذب هرچه بیشتر رضایت انسان باشیم و بعد از این كه انسانیت انسان را هدف قراردادیم كه خود هم یكی از افراد انسان هستیم، سفر خود را به سوی خدا آغاز می كنیم. در این سفر هم بایسـتی خودیت خود را و انسان های مانند خود را رها كرده خدا را در نظر بگیریم و هر چه بیشتر سعی كنیم كه خود را به خدای خود مربوط سازیم. خدا آخرین مقصد در سفر تكاملی انسان است كه برای رسیدن به این مقصد بایستی ماسوای او را از هدف خود دور كنیم همچنان كه در مسافرت های انتقالی ماسوای مقصد را از هدف خود دور می كنیم كه این را اخلاص نامیده اند. (تفسیرسوره نجم)