تمامي كساني كه محتاج به غذاهاي روحاني هستند يعني علم و تقوي و ايمان و فضيلت، اين غذاهاي روحاني از انبار وجود حضرت زهرا استخراج شده و به آنها رسيده است. انساني كه فيض معرفت آن حضرت را هر چند برابر ذره المثقال، نداشته باشد از عذاب جهنم بر كنار نمي شود و از نعمت هاي بهشت بهره اي نمي برد. زيرا عرفان كه همان ارتباط با خدا و آينده آخرت است به وجود آن حضرت بستگي دارد. امام ها و پيامبران به شغل نبوت و امامت شناخته مي شوند. همانطور كه تاريخ پادشاهان را به پادشاهي مي شناسند آنها را هم به امامت و يا نبوت مي شناسند و اين شناسائي دليل ايمان و معرفت عارف نيست. اما حضرت زهرا كه در ظاهر به عنوان امام يا پيغمبر شناسائي نمي شود. كسي كه او را به عصمت مي شناسد و او را در درجه انبياء و اولياء و يا بالاتر مي شناسد حتماً معرفت به مقام ولايت و عصمت دارد و اين معرفت سرمايه نجات از عذاب ها و وصول به نعمت هاي خداوند متعال است. در همين رابطه گفته اند ايمان روحي است كه به اراده خداوند تبارك و تعالي در قلب انسان مؤمن ظاهر مي گردد و با اين روح و روحيه مؤمن با غير مؤمن تفاوت وجودي و تفاوت رواني پيدا مي كند و اين تفاوت رواني مستقيماً مربوط به اراده خداوند متعال است. دو نفر يا چند نفر خدمت رسول خدا مي رسند هر دو تظاهر به ايمان مي كنند، مي گويند آمنا يا رسول الله. رسول خدا مأمور است هر دو را در ظاهر يكنواخت بپذيرد و هر دو را مؤمن و مسلمان بداند وليكن خداوند از باطن اين دو نفر و نيت قلبي آنها آگاه است كه يك نفر از آنها به طمع دنيائي يا از ترس كشته شدن تسليم شده و ايمان آورده و آن ديگري هدف الهي و آخرتي داشته است. براي تقرب به خدا و بهره برداري در عالم آخرت ايمان آورده . فتيله قلب كسي كه به عنوان تقرب به خدا مؤمن مي شود روشن شده وآن ديگر كه هدف خدائي و آخرتي نداشته به طمع دنيا يا براي حفظ جان خود ايمان آورده است، فتيله قلبش روشن نشده مجهز به روح ايمان نشده است. اين دو نفر در آينده شناخته مي شوند كه آيا ايمان واقعي و الهي داشتهاند يا به طمع دنيا و از ترس قدرت پيغمبر تظاهر به ايمان كرده اند. خداوند براي اين كه مؤمن را از غير مؤمن جدا كند پيغمبر را كه مظهر قدرت و در رأس حكومت است از دنيا مي برد و علي عليه السلام را كه ظاهراً فردي عادي و معمولي است به تطميع و تهديد متوسل نمي شود بلكه مردم را در قبول و يا ردّ ولايت آزاد مي گذارد و به ولايت و وصايت معرفي مي كند در شعاع ولايت و نظارت آن حضرت، مؤمن از غير مؤمن جدا مي شود. مؤمن كنار سفره علي عليه السلام كه نان جوين است مي نشيند تا پاي جان در اطاعت آن حضرت قرار مي گيرد و غير مؤمن كه به طمع دنيا تظاهر به ايمان كرده است كنار سفره معاويه مي رود. خداوند به پيغمبر اكرم مي فرمايد: تو مي تواني آدرس بهشت و جهنم را به مردم برساني و يا خط بهشت و جهنم را به مردم نشان بدهي وليكن نمي تواني قلب آنها را به راه بهشت هدايت كني تا خط بهشت را ببينند و در آن خط حركت كنند . اين هدايت قلبي و شارژ ايماني و يا افاضه روح ايمان به دست خداوند متعال است. خدا از نيت بندگان خود آگاهي دارد و آنها را به اراده و تصميم مي شناسد كه آيا طالب حقند و يا طالب زندگي دنيا . كساني كه طالب دنيا هستند و طالب ايمان و آخرت نيستند روح ايمان در دل آنها قرار نمي گيرد. خدا آنها را به مقاصد دنيائي مي رساند وليكن از مقاصد آخرتي محروم مي شوند. پس نور ايمان و توفيق بندگي از نوع خلقت است نه از مسير دعوت. دعوت مانند نمايش متاع در بازار است و ايمان به معناي شناختن آن متاع و مشتري شدن. هركس به نور ايمان هدايت شود تفاوت روحي و رواني با ديگران پيدا مي كند و ديگر ضلالت و گمراهي براي او ممكن نيست و كسي كه هدايت قلبي نيافته است دائم در معرض خطر ضلالت و گمراهي قرار مي گيرد. ممكن است در آينده هدايت شود و يا نشود و كساني كه مجهز به روح ايمان مي شوند گرچه بسيار ضعيف باشند به همان ميزان طالب حق و حقيقتند. حق را به حقانيت مي شناسند نه به رنگ و لعاب. باطل را هم به بطلان مي شناسند گرچه در لباس حق جلوه كند، گمراهي براي آنها قابل تصور نيست. (شرح حدیث کساء)