حالات و عبادات ذاتا و حقیقتا مراتبی و تکاملی است. از مرحلۀ ابتدائی شروع شده به متوسط و سپس به انتهای کمال می رسد و هر یک از بندگان خدا در مرتبه ای از این مراتب هستند. گاهی انسانها حال رغبت دارند که آنها را راغبون می نامند. گاهی حال رَهبت، که آنها راهبون هستند. حالتی دیگر به نام تضرع و حالی به نام تبتّل، که هر کدام از این حالات انسان را در وضع خاصی قرار می دهد. در بیان این حالات و حرکات روایات متعددی از ائمه علیهم السلام نقل شده که در تفسیر البرهان به بعضی اشاره شده است. در توضیح تبتّل و تضرع، محمد بن یعقوب از احمد بن محمد بن خالد، از اسماعیل بن مهران، از سیف بن عمیره از ابن اسحاق از قول امام ابو عبد الله علیه السلام نقل میکند که ایشان فرمود: رغبت این است که کف دستانت را به آسمان بلند کرده به خدا توجه کنی و رهبت، این که پشت دستانت به سمت آسمان( رو به خودت )باشد. در بارۀ تبتل، در آیه: و تبتل الیه تبتیلا، فرمودند: با یک انگشت خود اشاره کنی، در حال تضرع، دو انگشت خود را حرکت دهی، و ابتهال، کشیدن دو دست به بالا در حال اشک ریختن. در این باره روایات دیگری نیز در همین کتاب نقل شده است از آن جمله راجع به(تبتل) می فرمایند: بالا بردن دستان در نماز. و فرمود: در حال قیام انگشت سبابه را به حال تضرع تکان دهی. این روایات از حالات مختلف عبادی و روحانی مومن در ارتباط با خدا حکایت می کند. اولین حالتی که در نفس مومن برای ارتباط با پروردگار متعال ایجاد می شود حالت رغبت است. به خدای خود راغب گشته، به او امیدوار است، او را می خواهد و احتیاجات خود را از او می طلبد. ابتدا به لطف خدا امیدوار شده سپس رغبت به او پیدا نموده و حاجاتش را نزد او مطرح می کند. در این حال کف دستان را بالا گرفته، همان طور که حال مؤمن در نماز و قنوت و خضوع در برابر پروردگار متعال است دعا می کند. این حال رغبت، مومن را به حال رهبت می کشاند. راهب از خدا بالاتر از راغب به خدا است. راهب، به مقام ملجئیت پروردگار خود معرفت دارد و می داند که او حرم امن و امان است و خلایق همه ضعیف. می داند که آنها نمی توانند پناه دوستان خود و مرجع نیازهایشان باشند، گرچه شاید آزاری به کسی نرسانند ولی نفعی هم نمی توانند برسانند. وقتی مومن مردم را به این حال شناخت ترسش از آنها بیشتر شده، به شدت به خداوند تعالی پناهنده می شود و بعد هم از این می ترسد که خدا او را رها کند و نپذیرد. پس دست به دامن خدا شده، دستانش را به آسمان بالا برده و دعا می کند. این حالات در انسان کاملا طبیعی ایجاد می شود و مصنوعی و ارادی نیست که هر کس تظاهر به این حالات کند، برخیزد و دستان خود را به آسمان دراز کند راهب از خدا باشد. تظاهر به چنین رفتاری رغبت و رهبت نیست بلکه این حالات خود به خود با هجرت از مردم و رغبت به خداوند تعالی در انسان مومن پیدا شده و با دعا و توجه به خداوند تعالی منتهی به انقطاع کامل از خلق به خدا می شود. حب نفس و اعتماد و اطمینان به خود و خلق از دلش کاملا بیرون شده و اطمینان به خدا جای همه چیز را می گیرد؛ و هرچه انقطاع از خلق بیشتر می شود، دعا و تضرع به خدا هم بیشتر می شود. فاطمة الزهراء سلام الله علیها را نیز به همین دلیل بتول نامیده اند. در این آیه خداوند تعالی به رسولش امر می کند که کاملا از خود و غیر خدا منقطع شده و با تضرع کامل حاجات خود را فقط در پیشگاه خدا مطرح کند. طوری که آنی و ذره ای چیزی را شریک آن ذات پاک قرار نداده باشد. (تفسیر سوره مزمل)