خدا كه می داند فلانی در اثر كفر و گناه برای خود جهنم می سازد و يا آن ديگری عذاب های دنيا و آخرت را برای خود توليد می كند. خدا كه قدرت دارد مانع معصيت معصيت كاران شود و همچنين مانع كفر كفار شود چرا اين خدای قدرتمند سر راه ظلم ظالمين و كفر كفار مانعی ايجاد نمی كند تا ظالم نتواند ظلم كند و يا كافر نتواند كافر شود؟ آيا خدا قدرت ندارد شمر و ابن زياد و ابن ملجم و ساير جنايتكاران را پيش از اقدام به جنايت نابود كند و يا آنها را از حركت باز دارد تا نتوانند به بندگان خدا ستم كنند؟ در صورتی كه خدا می تواند مانع گناه گناهكاران و ستم ستمكاران شود چرا مانعی سر راه آنها ايجاد نمی كند و آنهارا در ظلم و ستم آزاد می گذارد تا در نتيجه يك چنين جنايت ها و آتش هائی در دنيا و آخرت ساخته ميشود. جواب اين است كه اولاً خداوند انسان را آزاد و آگاه آفريده است تنها موجودی كه عالم و آگاه است. خير و شر ميداند و نفع و ضرر می شناسد، همين انسان است. اگر خداوند اين آگاهی و آزادی را از انسان بگيرد بايستی حيوان خلق كند نه انسان زيرا حيوانات بر كارهای خود اراده و اختيار ندارند. آنها نفع و ضرر نمی فهمند تكليف هم ندارند و روز قيامت هم محكوميت ندارند نه بهشت برای آنها مقدر است نه جهنم. زيرا آگاهی و آزادی نداشتهاند اسباب و ابزار دست خدا بودند وليكن خداوند ميخواهد موجوداتی عالم و عارف و آگاه داشته باشد. زيرا هدف خدا و هدف انسانها در زندگی رسيدن به علم و معرفت و زندگی كردن بر مدار علم و معرفت است كه آن را زندگی بهشتی می نامند. علم و معرفت حلال همه مشكلات است. مشكلات دنيا و آخرت را علم مردم برطرف می كند. جهل مردم عامل بزرگ مصيبت ها و بلاها علم مردم هم عامل بزرگ سلامتی و آسايش است. پس بر خداوند واجب ميشود به هر كيفيتی كه باشد انسانها را به علم و آگاهی و معرفت كامل برساند تا بعد از پيدايش معرفت كامل، زندگی بهشتی برای مردم داير شود. در اينجا انسانها به دو فرقه تقسيم می شوند. عده ای از طريق اطاعت و بندگی به علم و معرفت می رسند و عده ای هم از طريق گناه و معصيت. زيرا اين گناه و معصيت ها و ظلم و ستم ها و ضررها و خطرها آموزنده است. به انسانها می آموزد و می گويند هر ضرری عقلی زياد می كند. در اينجا انسانهائی كه فريفته كفر و گناه و ظلم و ستم می شوند و سعادت و خوشبختی خود را در جنايت و ظلم و ستم می دانند امر داير ميشود كه يا خدا آنها را نابود كند كه ديگر شمر و يزيدی و ابن زيادی نباشد تا ظلم و ستم واقع شود و يا اينكه خداوند جنايتكاران را در راه كفر و گناه، آزاد گذارد و وسايل كار و فعاليت هم در اختيار آنها قرار دهد تا آنها كه خوشبختی خود را در گناه و معصيت می دانند و خط كفر و گناه را خط سعادت خود و بشريت می شناسند به كفر و گناه مشغول شوند تا به نتايج كفر و گناه كه همان ضررها و خطرها و مصيبت های دنيا و آخرت است برسند. زيرا گناه و معصيت راه پيدايش ضررها و خطرهای دنيا و آخرت است. هرگز از گناه و معصيت نمی تواند خوشبختی و سعادت بوجود آورد. دزدی راه ذلت و بی آبرويی انسان است. قتل و جنايتهای ديگر راه پيدايش عداوت و دشمنی بين انسانها است و اين عداوت ها و دشمنی ها عاقبت خواری و ذلت بوجود می آورد، عزت و اعتبار انسان را نابود می كند. معصيت كاران پس از آنكه به نتايج گناه و معصيت رسيدند و فهميدند كه از طريق كفر و گناه چه مصيبت ها و بدبختی ها برای خود ساخته اند و شرف انسانی خود را از بين برده اند. در اينجا كه با نتايج كفر و گناه خود روبرو شدند دو حالت برای آنها پيدا ميشود عده ای از اين ضررها و خطرها سُرمی خورند و به پناه خدا برمی گردند و توبه می كنند و همين توبه كه نتيجه آن ضررها و خطرها بوده برای آنها حياتبخش است. بعضی جوانان از همان ابتدا نصيحت ناصح را می شنوند و گناه و معصيت را ترك می كنند و بعضی به نصيحت ناصحان گوش نمی دهند به راه دزدی و سرقت می روند. به زندان می افتند يا تنبيه ميشوند. و همان تنبيهات مايه برگشت آنها و باعث توبه آنها می شود. توبه می كنند و كارشان اصلاح ميشود و از طرفی اهل ايمان و تقوا هم از كفر و جنايت جنايتكاران درس عبرت می آموزند و در دينداری و اطاعت خدا بيشتر ذوق و شوق پيدا می كنند و اطاعت می كنند. در نتيجه كفر و گناه برای دو طايفه آموزنده است: يكی اهل ايمان و تقوا كه از كفر كفار درس عبرت می گيرند و در دين خود محكمتر می شوند و ديگر معصيت كارانی كه با خطرات گناه و معصيت روبرو ميشوند و سرشان به ديوار می خورد بر می گردند و توبه می كنند، در اثر توبه كارشان اصلاح ميشود و مشمول عفو خدا واقع ميشود. عده ای هم به كفر و گناه خود ادامه ميدهند تا دم مرگ توبه نمی كنند عذابشان به عالم آخرت منتقل ميشود. بعد از مدتها حبس و عذاب در جهنم تحولی در آنها پيدا ميشود و مشمول عفو خدا واقع می شوند. عده ای هم تا ابد در جهنم می مانند حالت گرايش و توبه در آنها پيدا نميشود در نتيجه خلود ابدی پيدا می كنند. پس نظر به اينكه گناه و معصيت ها برای كسانی كه عاشق گناه و معصيت هستند عاقبت آنها را متنبه می كند و ايمان مؤمنين را هم محكمتر می كند، بهتر اين است كه خداوند كافر و گناهكار را مانند مؤمن و مطيع آزاد بگذارد تا شايد در اثر برخورد به خطرات گناه توبه كند و برگردد. اين مهلت و فرصت و مدارا كردن خدا با معصيت كاران تا شايد توبه كنند بهتر از اين است كه خدا آنها را نابود كند و چنان باشند كه گويی آنها را خلق نكرده است. كسانی هم كه به كفر و گناه ادامه می دهند تا عاقبت در جهنم محبوس ميشوند ديگر ارزش انسانی ندارند كه خداوند به آنها رحم كند زيرا آنچنان غرق كفر و گناهند كه اگر هم آزاد شوند باز هم می گويند آن جهنم خواب و خيالات بوده است. تنبيه نمی شوند تا موفق به توبه شوند و به خط اطاعت خدا برگرد پس بهتر اين است كه خداوند مؤمن و كافر را در راه ايمان و كفر آزاد بگذارد تا هر دو طايفه زندگی بهشتی و جهنمی خود را به ثمر برسانند. (تفسیر دعای ندبه – جلد اول)