با توجه به معنای تكامل یعنی بشريت به صلاح و امنيت رسيده و وضعيت بهتري پيدا كرده، هر چه زمان بر انسانها مي گذرد فساد و مفسده و قتل و كشتار و گناه و معصيت زيادتر مي شود. هر روز در وضعيت بدتر و بدتري قرار مي گيرد و عاقبت كره زمين پر از ظلم و جور مي گردد. آنچنان كه پيشوايان دين هم خبر داده اند: كما ملئت الارض ظلما و جورا. حکمت چیست؟ انفطار به معناي وانمود شدن حقيقت شيئي يا شخص است. نه به معناي متلاشي شدن اما معني اذالكواكب. اين است كه انسانها در مسير زندگي تكامل پيدا مي كنند و تكامل پذيرند، نه متوقفند مانند حيوانات كه از ابتداي خلقت تا انتها يكجور و يكنواخت زندگي مي كنند، نه تنزل دارند، نه هم ترقي و همان زندگي موجود خود را هم نمي فهمند. انسانها مانند حيوانات نيستند، دائم زندگي انسانها در تغيير و تبديل است. هم زندگي نيكان متغير است بهتر و بهتر مي شود و زندگي جنايتكاران هم متغير است و به عقيده خودشان بهتر و بهتر مي شود، وليكن به عقيده اولياء خدا بدتر و بدتر مي شود. حقيقت اين است كه فساد و صلاح و يا امنيت و نا امني، موت و حيات و صلح و جنگ، تمامي حوادثي كه ضد و نقيض يكديگرند، فكر و شعور انسانها را بالا و بالا مي برند تا روزي كه آخرين جهش علمي كه كشف حقيقت و ولايت باشد در نظر مردم روشن گردد. ممكن است شما بگوئيد كه تكامل به معناي اين است كه بشريت بجاي اينكه صلاح و مصلحت در زندگي بوجود آورد هر ماه و سال خود را در وضعيت بهتر و بهتري قرار دهد، فساد و مفسده و جنگ و قتل و كشتار را از بين ببرد. بجاي آن صلاح، مصلحت و امنيت و صلح و صفا بوجود آورد در اينجا ما مي گوئيم بشري كه خود را از فساد و تباهي نجات داده و به صلاح و امنيت رسيده تكامل يافته و وضعيت بهتري پيدا كرده با اينكه مشاهده مي كنيم هر چه زمان بر انسانها مي گذرد فساد و مفسده و قتل و كشتار و گناه و معصيت زيادتر مي شود. هر روز در وضعيت بدتر و بدتري قرار مي گيرد و عاقبت كره زمين پر از ظلم و جور مي گردد. آنچنان كه پيشوايان دين هم خبر داده اند: كما ملئت الارض ظلما و جورا. يعني زمين پر از ظلم و جور مي شود و آخرين جنگ آخرالزمان را كه جنگ هسته اي باشد اينطور تعريف كرده اند كه زمين در محاصره آتش قرار مي گيرد، آتش هاي انفجاري چنان بشريت را محاصره مي كند كه در مدت كوتاهي يك سوم جمعيت كره زمين كشته مي شوند و يك سوم مي ميرند و يك سوم باقيمانده ديگر لت و پار مي شند. خداوند در كتاب خود آخرين جنگ را اينطور تعريف مي كند. در سوره اسري مي فرمايد: و ان من قريه الا و نحن مهلكوها قبل يوم القيامه. يعني هيچ شهر و دهي در روي كره زمين باقي نمي ماند، جز اينكه در تقدير خدا پيش از قيام دولت حق يا بايستي هلاك و نابود گردد و يا به عذاب سختي مبتلا شود. اين سرنوشت و تقدير پيش از قيام ماام زمان در كتاب خدا ثبت است. قابل تغيير نيست و چنين حادثه اي مطابقت مي كند با فرمايش رسول اكرم (ص) كه فرمودند كره زمين از ظلم و جور لبريز مي شود. پس چگونه بشريت رو به تكامل مي رود، با اينكه در آينده ها فساد و مفسده بيشتر و زيادتر مي شود. معناي تكامل اين است كه زندگي بشريت در آينده ها بهتر و بهتر شود، آرامش و آسايش بيشتري بوجود آيد، عدل و امنيت برقرار شود نه ظلم و جور و ستم. پس بشريت به جاي تكامل تنزل مي كند و به جاي ترقي و پيشرفت حركت قهقرائي و تسافلي دارد و شايد عاقبت هم بجاي بهشت براي خود جهنم بسازد. چنين حركتي را نمي توانيم حركات تكاملي بناميم جواب اين است كه تكامل در علم و دانش تا زندگی هاي بهتر و بهتر را بشناسد و براي بهتر ها تصميم بگيرد غير از اين است كه از نظر مادي در رفاه و آسايش ترقي كند و زندگي بهتري براي خود بسازد. انسانهاي جاهل و نادان در شهر امن و امان در آسايش و آرامش باشند بهتر است يا انسانهاي دانا و دانشمند در شهر فاقد امن و امنيت و پر از ظلم و جور؟ كداميك از اين دوگروه، مترقي تر هستند و عاقبت مي توانند خود را به بهترين و عالی ترين زندگی ها برسانند؟ روستائي يا شهري را در نظر بگيريد كه انسانها در آن روستا ها يك زندگي حيواني و جاهلانه دارند گرچه يكديگر را اذيت نمي كنند و در آسايش و آرامش اند و شهر ديگري را در نظر بگيريد. جمعيتي دانا و دانشمند كه به تمام حقايق آگاهي دارند فساد و صلاح را به علم و دانش خود مي دانند و در انتظار ايجاد يك زندگي پيشرفته اي بنام زندگي بهشت هستند. كداميك از اين دو طايفه را بيشتر و بهتر مي پسنديد؟ دانشمنداني كه در انتظار يك زندگي عاقلانه و عالمانه هستند و يا نادان هائي كه يك درجه از زندگي حيوانات بهتر و بالاترند، وليكن به يكديگر كاري ندارند و كنار يكديگر زندگي مي كنند. اين روستا يك ميليون انسان دارد كه مانند گوسفندان كنار يكديگر خوابيده اند و آن روستا يك ميليون دانشمند دارد كه بهترين زندگي را دانسته و شناخته اند و در انتظارند كه آن زندگي عالي براي آنها افتتاح شود. البته زندگي جاهلانه، جهنم است، گرچه صاحبان آن زندگي عقل و شعور جهنم شناسي ندارند وليكن زندگي عالمانه و عاقلانه بهشت است كه انسان كميت و كيفيت زندگي كامل را بداند و در انتظار باشد كه آن زندگي براي او افتتاح شود. صدي نود، آرامش انسان به علم و معرفت است و صدي ده، لذت او به خوردن و آشاميدن. درست مانند زندگي حيوانات در جنگل ها و زندگي انسانها در شهر و روستاها و اين علم و دانش كه سرمايه سعادت ابدي انسان است، از مسير فساد و مفسده و قتل و كشتار و جنگ و نا امني ظاهر مي گردد. مفسده و مصلحت ها، امنيت ها و نا امني ها، صلح و جنگ ها همه جا علم و دانش توليد مي كند و فهم و شعور انسانها را بالا مي برد تا بر پايه اين فهم و شعور زندگي بهشتي براي او ظاهر گردد. پس خواهي نخواهي زندگي خواه در مسير جنگ و فساد و يا صلح و صلاح، علم و دانش در فكر انسان توليد مي كند و فهم و شعور بشريت را بالا مي برد. زيرا گفته اند: يُعرف الاشياء باضدادها. يعني هر حقيقتي در برابر ضد خود شناخته مي شود فساد است كه صلاح را به شما معرفي مي كند. ظلم است كه عدالت را محبوب شما قرار مي دهد، جنگ و نا امني است كه شما را به ارزش صلح و عدالت آگاه مي كند، مريضی ها ارزش سلامتي را به شما نشان مي دهد، مرگ و مرض ها معناي حيات را به شما مي فهماند، حكومت ظالم ها و معاويه ها و يزيدها، عدالت امام ها و علي ها را در اختيار شما مي گذارد. شيطنت شيطان ها، عظمت خدا و لطف خدا را به نمايش مي گذارد. پس خواهي نخواهي بشريت از نظر حق شناسي و عدالت شناسي و صلح و صلاح شناسي تكامل پيدا مي كند. گرچه از خطر جنگ و قتل و كشتار و مفسده ها عبور مي كند به همين دليل است كه خداوند اجازه داده معاويه ها و ظالم ها در مسند حكومت هاي حق و عدالت بنشينند و جامعه را به عوارض ظلم و نا امني مبتلا سازند. بالاخره اين ترقي و تكامل انسانها را به روزي مي رساند كه جنگ و نا امني منفور تمامي انسانها شده و همه كس ديندار و بي دين از ظلم و ستم و ظالم و ستمكار متنفر مي شوند و خود را براي صلح و عدالت و امنيت و حكومت خدا و اولياء خدا آماده مي سازند. عاقبت وضعيتي در جامعه پيدا مي شود كه تمامي انسانهائي كه در اثر جهل و ناداني شخصيت هاي الهي و آسماني را كشتند يا كنار زدند تشنه حكومت و عدالت آنها مي شوند چنانكه فرموده اند تشنگي مردم براي ظهور دولت حق و عدالت در آخرالزمان نزديك ظهور امام زمان مانند تشنگي زميني است كه هفت سال خشكيده و باران نديده و بعد در معرض بارش رحمت قرار مي گيرد. پس اين حقيقت انتهاي تكامل بشر است كه تمامي جمعيت از ظلم و ظالم متنفر مي شوند از جنگ و قتل و كشتار هم متنفر مي شوند همه آنها تشنه عدالت و امنيت هستند، سر به آسمان دارند كه اي خدا آن سلطان عادل و مظهر رحمت خود را ظاهر كن. خدا از قول چنين مردمي در سوره دخان مي گويد: كه تمامي افراد بشر يكنواخت صدا مي زنند (اين داد جهاني است): ربنا اكشف عن العذاب انا مومنون . خدايا اين عذاب ظلم و ستم را از ما برطرف كن كه همه به تو ايمان آورده ايم و تسليم عدالت شده ايم. خداوند به آنها وعده مي دهد و مي گويد: انا كاشف العذاب قليلا انكم عائدون يوم نبطش البشطه الكبري . خدا وعده مي دهد بزودي عذاب را از عالم برطرف مي سازد و خود زمام حكومت حق و عدالت را بدست گيرد. كافر و ظالم را منزوي مي نمايد. پس حقيقتا بشريت در تكامل و ترقي حركت مي كند. بسوي شهر ايده آل گرچه از كانال ظلم و ستم و فساد عبور مي كند . چنانكه خداوند اين زبان حال را در كتاب خود ترسيم مي كند و مي فرمايد: انا لله و انا اليه راجعون. يعني همه عاقبت وارد شهري مي شوند كه حاكم آن شهر خداوند متعال و ائمه اطهارند. در همين رابطه آياتي كه مربوط به قيامت است تفسير مي شود. (تفسیر سوره انفطار)