خداوند برای ما انسان های كره زمین یك جا موت عمومی مقدر می‏ كند و میفرماید: هر جا باشید مرگ شما را می گیرد گرچه در برج های بسیار محكم زندگی كنید. و یا آیه دیگری میفرماید: كل من علیها فان و یبقی وجه ربك . یعنی هر كسی در كره زمین باشد عاقبت فانی می ‏شود مگر كسانی كه وجهه الهی دارند و وابسته به خداوند متعالند. موت عمومی در این زندگی دنیاست. این زندگی كه مقدراتش به دست انسانهای زمین است، آن هم از مسیر علل و عوامل طبیعی قهرا برای انسانها مرگ مقدر می ‏شود. این تقدیر مرگ در زندگی دنیا مولود دو عامل اساسی غیر قابل رفع است. یكی اراده و آزادی انسانها در تنظیم حیات و زندگی و دیگر محرومیت انسانها از حاكمیت مطلق و بلا منازع خدا و اولیاء خدا. انسانها هر چند كه بسیار متخصص و حاذق باشند باز هم نمی توانند عوامل حیات و ضدیت با عوامل مرگ را آن چنان تنظیم كنند كه تمامی اعمال و افكارشان صددرصد حیاتبخش باشد و مرگ و مرضی تولید نكند. انسانها در صورتی می توانند حیات خود را تنظیم كنند و هرگز گرفتار مرگ و مرض نشوند كه بتوانند سازنده حیات و آفریننده انسان باشند. هر كسی كه خالق انسان است می تواند عوامل حیات را در وجود انسان ابقاء كند و عوامل مرگ و مرض را به كلی از انسان دور كند. علما می گویند همان كسی كه آفریده است می تواند انسان را زنده نگاه دارد. پس انسان اگر توانست از آب و خاك، زمین انسان و یا حیوانی بسازد می تواند همان انسانی را كه ساخته است از عوامل ضدّ حیات محفوظ نگه دارد. چقدر زیاد افكار انسانها از آفریدن و ساختن صنایع طبیعت دور است. علم طبّ كه تا امروز تقریبا شش هزار سال عمر دارد هنوز به جائی نرسیده است كه بتوانند موئی در تن انسان خلق كند چه برسد به این كه انسانی و یا حیوانی از آب و خاك ساده بیافریند. هنوز دنیای علم و دانش كه از مسیر تجربه این همه صنایع محیر العقول ساخته و به عمق طبیعت راه یافته است نتوانسته است از روح و استقلال وجود آن در ماوراء طبیعت چیزی بفهمد، چه رسد به این كه به قدرت و عظمت خدا در ماوراء طبیعت آگاهی پیدا كند. پس تنظیم عوامل حیات و ضدیت با عوامل مرگ و مرض از اختیار انسان خارج است. امام ششم علیه السلام در تفسیر این آیة شریفه كه خدا میفرماید: ما اصابكم من مصیبه فبما كسبت ایدیكم و یعفوا عن كثیر. میفرماید این آیه شریفه مربوط به آلام و اسقام است. آیه شریفه ظاهرا این طور نمایش می‏ دهد كه انسانها معصیت می ‏كنند و خداوند از گناه آنها می گذرد. زیرا خداوند میفرماید شما هر شبانه روزی هزاران عامل مرگ و مرض تولید می‏كنید و خداوند بسیاری از آن مرض ها را معالجه می‏كند. اگر كلمه عفو در این آیه مربوط به معصیت باشد خداوند یا گناه كسی را عفو نمی‏ كند و یا از تمامی گناهان می گذرد نه این كه از بسیاری گناه بگذرد و مقداری گناه را به حال خود باقی بگذارد. اگر یك گناه در پرونده انسان باقی بماند انسان به دلیل همان یك گناه از ورود به بهشت محروم می ‏شود. در این آیه خداوند میفرماید شما به دست خود هزاران مصیبت تولید می ‏كنید و خداوند اثر بسیاری از آن مصیبت ها را عفو می‏ كند و عفو در این جا به معنای محو است. ولی تعدادی از آن مصیبت ها را به حال خود باقی می گذارد و این مرگ و مرضی كه به سراغ شما می ‏آید و عاقبت شما را سرازیر عالم خاك می‏ كند مولود یكی دو تا مرضی است كه خداوند آن را معالجه ننموده است و اجازه داده است كه در وجود شما بماند، عاقبت همین یكی دو تا مرض ها در هر شبانه روزی كه خداوند به حال خود باقی می گذارد شما را به عالم مرگ می كشاند. پس یكی از عوامل بزرگ مرگ و مرض در زندگی انسانها جهل تمامی مردم به اسرار حیات است. نمی توانند عوامل حیات را آن چنان تنظیم كنند كه مرگ و مرضی به سراغشان نیاید. خواهی نخواهی بهترین دانشمندان و بهترین دكترها به دست خود موجبات مرگ خود را فراهم می‏ کنند. پیغمبران و اولیاء خدا هم كه مرگشان مقدر است برای این است كه در تقدیر خدا همراه مردم زندگی می‏ كنند و بایستی سرنوشت آنها را داشته باشند. خداوند به پیغمبر اكرم میفرماید: ای پیغمبر تو هم باید بمیری و دیگران هم می میرند. پیغمبران اگر به سرنوشت سایر مردم دچار نشوند و همه جا با اراده اعجازی خدا از مرض ها در امان و محفوظ باشند مردم آنها را به جای خدا می شناسند و از معرفت خدا باز می مانند. و اما عامل دوم كه موجبات مرگ و مرض را فراهم می ‏كند محرومیت مردم از حاكمیت مطلق خدا و اولیاء خداست. اگر انسانها آن چنان كه  در خلقت تسلیم خدا هستند و خداست كه آنها را می‏ سازد و می‏ آفریند در نظام و تربیت و حكومت هم تسلیم خدا و اولیاء خدا باشند مرگ و مرض و سایر مصیبت ها به سراغشان نمی ‏آید و در یك زندگی بهشتی و آخرتی قرار می گیرند. ولیكن خودرأی و خود مختار، در زندگی خود مداخله می ‏كنند. خدا و اولیاء خدا را از مقام مدیریت كنار می زنند و در نتیجه گرفتار این همه مصیبت ها می ‏شوند و عاقبت از دار دنیا می روند. ولیكن زندگی آخرت كه به اراده مستقیم خدا و اولیاء خدا دایر می ‏شود و تمامی انسانها در نظام حكومتی خدا قرار می گیرند مرگ و مرض هم از زندگی آنها برداشته می ‏شود، حیات ابدی و دائمی پیدا می‏ كنند. پس در یك دوره، موت عمومی حاكم بر افراد بشر است كه آن را زندگی دنیا می نامند و در دوره دیگر حیات عمومی بر تمامی انسانها حاكم است كه آن را زندگی آخرت می نامند. خداوند می فرماید: بدانیدكه خداوند این زمین را بعد از مردن  زنده می ‏كند. مرگ زمین به مرگ انسان های زمین است. حیات زمین هم مربوط به حیات انسانهای زمین است. مشاهده می ‏كنیم كه این موت عمومی پیش از زندگی آخرت اختصاص به كره زمین ندارد. بلكه اهل زمین و اهل آسمانها همه با هم پیش از قیامت می میرند. پس این سرنوشت موت و حیات و تحول و تكامل مخصوص انسان است. این مرگی كه خدا خبر می‏ دهد، میفرماید روزی چنان مقدر می ‏شود كه تمای انسانی زمین و آسمان ها بمیرند منظور انسانهائی است كه در زمین و آسمانها زندگی می ‏كنند. این آیه نشان می‏ دهد كه تقدیر زندگی انسانهای كره زمین و انسانهائی كه در آسمان ها زندگی می ‏كنند یك جور  و یكنواخت است. تحت یك برنامه و یك قاعده و قانون خلق می‏شوند و تربیت می‏شوند و دو دوره زندگی برای آنها مقدر می‏شود بنام دنیا و آخرت. مانند دوره كودكستان پسران و دختران كه در یك نظام قانونی و تربیتی هستند. انسانهائی هم كه در آسمان ها زندگی می‏ كنند مانند انسان های كره زمین در یك سرنوشت و یك نظام قرار گرفته اند. پس این آیه از موت عمومی اهل آسمانها و زمین خبر می‏ دهد و نشان می ‏دهد كه مانند شما انسان های زمین و سرنوشت شما، انسان هائی در آسمان ها طبق همین تقدیر و سرنوشت زندگی می ‏كنند. مانند شما دنیا و آخرت دارند و مانند شما دین و قانون و كتاب آسمانی و پیغمبران و مربیان دیگر. (تفسیر سوره اسری جلد دوم)