دلیل صحت و سقم هر ادّعایی ‌و هر حادثه‌ ای ‌همین عقل و نقل است. مخصوصاً عقل که هرگز اشتباه نمی‌ کند. ممکن است دلائل نقلی ‌اشتباه یا دروغ باشد، ولیکن دلائل عقلی ‌در ذات خود مَصون و ايمن از دروغ و اشتباه است. انسان‌ها در تعریف دلائل عقلی ‌نمی ‌توانند با یکدیگر اختلاف پیدا کنند. زیرا عقل سالم در هر حادثه ‌ای ‌برابر آن حادثه یکنواخت قضاوت می‌ کند. مثلاً عقل انسان یا عقل سالم هرگز ظلم ظالم را به صحّت و حقّانیت قبول ندارد. همه جا عقل عاقل، ظلم و ستم را خواه به انسان یا حیوان، محکوم می ‌کند. اگر انسانی‌ در بیابان و صحرا با بازیگری ‌خود بوته علفی ‌را از زمین بکند و کنار اندازد و یا حشره یا حیوانی ‌را بدون دليل به قتل برساند، فوراً خودش با عقل خودش خود را محکوم می‌ کند که چرا این گیاه را از زمین کنده یا آن حشره و حیوان را از بین برده است. ولیکن همین حشره و حیوان اگر موجب آزار باشد، عقل به او اجازه می‌ دهد آن را بکشد. حکم شرعی ‌هم مطابق همین حکم عقلی ‌وارد شده است که امام یا پیغمبر فرموده ‌اند: اُقتلوا الموذی ‌قبل اَن یوذی. حیوانات موذی ‌وقتی ‌وارد زندگی ‌شما می‌ شوند و شما را به وحشت و زحمت می ‌اندازند، پیش از آن که شما را اذیّت کنند، آنها را بکشید. از یک طرف خداوند متعال حیوانات موذی‌ را مانند مار و عقرب و حشرات و میکروب‌های ‌مضرّ را خلق می‌ کند و از طرفی ‌به ما انسان‌ها اجازه می‌ دهد كه آنها را بکشیم و از زندگی‌ خود خارج نماییم. اگر سؤال شود كه چرا خداوند مار و عقرب را خلق می ‌کند و به انسان‌ها اجازة کشتن آنها را می ‌دهد، بهتر این بود که حیوان موذی ‌را خلق نمی‌ کرد، جواب این است که خداوند برای ‌این که نیروی ‌عقل و علم را در انسان پرورش دهد، حیوانات موذی ‌را خلق می‌ کند و به انسان اجازة کشتن آنها را می‌ دهد تا در این میان عقل انسان فعّال شود و قضاوت کند که حیوان موذی‌ یا انسان موذی ‌حقّ حیات ندارد. فقط موجودی‌ حقّ حیات دارد که نافع باشد، خواه از جنس انسان باشد یا حیوان. یا خداوند تعالی ‌درختی ‌را پرورش می‌ دهد و گاهی ‌شاخ و برگ زیادی ‌در آن می آفریند و یا میوه ‌های ‌بیشتر از استعداد درخت به آن می‌ دهد و به باغبان اجازه می ‌دهد که شاخ و برگ‌های ‌زیادی ‌را قطع کند و میوه ‌های ‌زیادی‌ را بریزد. در این میان برای ‌باغبان و افراد متفکّر، نیروئی ‌به نام عقل پرورش پیدا می‌ کند که می‌ گوید همه چیز لازم است در حدّ اعتدال باشد. کمتر از حدّ اعتدال یا زیادتر، جایز نیست. ابتدا خداوند در وجود انسان نیروئی ‌به نام عقل می ‌آفریند و بعد این زیادی‌ ها و کم‌ ها را که در طبیعت هست برای ‌پرورش همان نیرو خلق می ‌کند. برای ‌پرورش عقل، حشرات موذی‌ را خلق می ‌کند و به انسان اجازة کشتن می‌ دهد و هم چنین حیوانات مفید را خلق می‌ کند و به انسان دستور پرورش آنها را می‌ دهد. با این پرورش یا نابود کردن، نیروی‌ عقل انسان بالا می ‌رود و قضاوت می ‌کند که هر چیزی ‌در عالم در صورتی ‌حقّ حیات دارد که نافع به حال انسان‌ها باشد و اگر مضرّ باشد، حقّ حیات ندارد. پس هر انسانی ‌در وجود خود یک چنین نیروئی‌ به نام عقل ذخیره دارد که با قضاوت آن، آن چه نافع است برای ‌خود ذخیره مي ‌كند، و آن چه مضرّ است از خود دور می ‌سازد. کسی‌ نمی‌ تواند منکر یک چنین نیرویی ‌به نام عقل شود. ولیکن خلقت این نیرو در وجود انسان مانند سایر اعضا و جوارح با خداوند متعال و استفاده از آن و به کار بستن آن به ارادة انسان است. (کتاب حکمت)