درحالات رسول خدا نوشته اند که ازهمان زمان طفولیت و دوران جوانی و زمان های عمیق ودقیق بوده است, تفکرات او درجهان طبیعت و نظر او به جهان و ستارگان به کیفیتی بوده است که گویی از نگاه خود به آفاق عالم درس و دانش می آموخته. به جهان و انسان مانند یک مطالعه کننده متفکر نگاه می کرده یعنی در وضع ستارگان و حرکات آنها مطالعه کرده همچنین در وضع زمین و حرکات زمین و کیفیت نباتات و سایر حوادث عالم. پیغمبر اکرم در این تفکرات عمیق خود در جستجوی آفریننده جهان و انسان بوده است تا شب معراج که حالت ملاقات با خدا برای او دست داده و با نزول اولین سوره و اولین آیات قرآن ندای غیبی را از سوی خداوندمتعال شنیده است. در حالات بعثت پیغمبر نوشته اند که در آن شب در کوه حراء به پشت خوابیده و چشم به آسمان دوخته درحال توجه و انتظار وکمک خواستن از خداوند متعال. رسول خدا (ص) خود حالات بعثت خود را اینطور شرح میدهد و می گوید: در آن شب احساس کردم که تحت فشار نیرویی عظیم قرار گرفتم چنان فشار لذت بخشی که دوست دارم ادامه پیدا کند و در این فشارها که چند مرتبه تکرار شد بناگاه صدایی شنیدم که به من می گویند”اقراء باسم ربک الذی خلق” تا آخرآیات سوره علق، مشاهده کردم که آیات قرآن برزبانم جاری شده و بین من و خدای من رابطه و تماس برقرار شده یکچنین حالتی که انسان سخن خدا را می شنود و بین او و خدا رابطه برقرار می گردد را “قوس صعودی”می نامند که انسان متفکر عمیق از دوران طفولیت و جوانی خود در حال صعود و تفکر برای درک معارف الهی و حقایق توحیدی بسوی او در جهش و حرکت است تا زمانی که از جانب خدا هدایت میشود و تحت تعلیم و تربیت الهی قرارمی گیرد. رسول خدا (ص) در توصیف معراج تکاملی خود میفرماید: هنگام عروج بسوی خدا از طرف راست من نداکنندگان و صدازدگانی بوجود آمدند که با ندا کردن و صدازدن مرا به طرف راست متوجه سازند من به ندای آنها اعتنا نکردم و به آنها پاسخ ندادم بلکه در خط مستقیم به سوی خدای خود حرکت کردم و باز در هنگام حرکت از طرف چپ من صداها و نداهایی پیدا شد که مرا به طرف خود دعوت می کردند که به آنها نیز اعتنا نکردم و بدون توجه به چپ و راست بسوی خدای خود در عروج و صعود بودم. پیغمبر اکرم(ص) از زبان جبرائیل دعوت های بطرف راست و چپ را این طور توصیف می کند و میفرماید: جبرائیل به من گفت ای محمد تو اگر به طرف راست متمایل می شدی امت تو به نصرانیت گرایش پیدا می کردند و اگر دعوت کنندگان طرف چپ را اجابت می کردی امت تو به یهودیت می گراییدند و اکنون که بطرف راست و چپ متوجه نشدی و در خط مستقیم بسوی هدف حرکت کردی امت تو نیز امتی متوسط و معتدل خواهند بود، نه بسوی یهودیت و نه بسوی نصرانیت. باید دانست که در اصطلاح، ادیان یهودی گری و نصرانی گری دوجهت انحراف دین خدا شناخته شده اند یعنی اگر ما دین خدا را بصورت خطی مستقیم از مادیت به معنویت و از طرف خلق بسوی خدا ترسیم کنیم انحراف به طرف راست این خط نصرانیت شناخته میشود و انحراف به طرف چپ یهودیت, زیرا اخلاق و روش یهودی گری ماده پرستی و دنیا پرستی در انسان پرورش میدهد و در همین پرورش بسوی ثروت و دنیاپرستی و کسب قدرت برای غلبه بر انسانها چراغ فضیلت و انسانیت را در انسان خاموش می کند و خوی حیوانیت را در طعم دوستی و مال پرستی در انسان زنده می سازد. یک یهودی چنان اخلاق و روشی در زندگی دارد که در خط کسب مال و ثروت، فضیلت و تقوی و انسانیت نمی شناسد، حاضر است هزاران درجه و مرتبه از علم و فضیلت و شرافت را رها کند و در برابر آن مال و ثروتی بدست آورد. در آن آیات قرآن از روش ملت یهود دو دین آنها به غربیت تعبیر شده که خداوند می فرماید:” خورشید عقل و فضیلت و انسانیت آنها در دریای سیاه و لجن مادیت غروب کرده است که از فضیلت و انسانیتی که جهت حیات و کمال دین است بهره ای ندارند” به همین مناسبت پیغمبراکرم در معراج تکامل خود از روش های یهودیت و یهودی گری کناره جست و کسب مال و ثروت و قدرت را در شعاع فضیلت و انسانیت اجازه داد و طوری مسلمانان را تربیت کرد که در زندگی دنیا خدا و فضیلت را هدف خود قراردهند و از پول پرستی و جاه پرستی کناره گیری نمایند. مال و ثروت را برای کسب فضیلت بخواهند. همین طور روش ملت مسیح، انحراف به طرف راست دین شناخته شده که در اصطلاح قرآن از آن به شرقیت تعبیرشده است یعنی مسیحیت و نصرانیت اگر درست برپایه تعلیمات حضرت عیسی و مریم فعالیت کنند بایستی در زندگی خود از کسب مال و ثروت و خدمت به مردم و آباد کردن دنیا صرفنظرکنند و در دین خود فقط جهات معنوی و رهبانیت و کناره گیری از دنیا و خلق دنیا را انتخاب کنند و در تمام عمرمتوجه ذکر و دعا و عبادت باشند مانند خود مریم و مسیح که تارک دنیا شناخته شدند، از شوهرگرفتن و یا زن گرفتن امتناع نمودند. رسول خدا (ص) در قانون گذاری دینی خود روشی را ترویج و ترسیم کرد که در خط دینی آن بزرگوار مردم در عین حال که کاسب مال و ثروت و طالب آبادی دنیا می شوند کاسب فضیلت و انسانیت و طالب معنویت و روحانیت هم خواهند شد یعنی در شعاع راهنمایی دین اسلام جهات مادی و معنوی به نحو احسن تکمیل خواهد شد که از این روش تعبیر به خط مستقیم و اعتدال شده است. دین مقدس اسلام در قانونگذاری های عملی و اخلاقی خود در شعاع ایمان و توجه به خداوندمتعال دنیاداری وآبادی دنیا و زندگی را به بهترین وجهی مورد توجه قرار می دهد و در ضمن دینداری، دنیا داری را به حد اعلا و اکمل می رساند زیرا عبادت خدا را در خدمت به خلق خدا وآبادی دنیا قرار می دهد. مثلا به مردم دستور می دهد درختکاری شما برای خدا عبادت است احیا کردن زمین ها و جاری ساختن آبها برای خدا عبادت است. آباد کردن زمینها و زراعت کاری بهترین عبادتهاست. کوشش مردم در تأمین سلامتی مزاج بهترین عبادتهاست. رعایت حد اعتدال در غذاها و خوراک ها و تأمین بهداشت وصحت مزاج از این راه، عبادت است. زن گرفتن و شوهرگرفتن بهترین عبادتهاست که از این راه، دو سوم دین پسر و دختر تأمین میشود.آماده شدن زنان از طریق لباس خوب و زیبایی برای جلب شوهران خود عبادت است. خدمت مردان به خانواده و فرزندان و تعلیم و تربیت آنان عبادت است. خلاصه اینکه دین مقدس اسلام عبادت احسن را ضمن خدمت به خلق وآبادی دنیا و زادن و تربیت کردن فرزندان قرارداده است وشاید شعرسعدی هم از همین اخبار و روایات اسلامی گرفته شده است آنجا که میگوید:
” عبادت بجزخدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده ودلق نیست“
مسیحیت عبادت و توجه به خدا و معنویت را از خدمت به خلق و آباد کردن دنیا جدا ساخته است زیرا چنین دستور می دهد که مردم برای تقرب به خدا و کسب فضیلت ترک دنیا و ترک زندگی کنند در”دیرها” میان کوهها و بیابانها به عبادت مشغول شوند. بنابراین خدمات اجتماعی آنها و کار و کوشش برای آبادی دنیا و خدمت به خلق عبادت شناخته نمی شود. در آن ساعتها که به آباد کردن دنیا و خدمت به خلق مشغول شده اند خدا را عبادت نکرده اند و در آن ساعت ها که به دعا و نیایش و نماز و روزه می پردازند خدمت به خلق خدا را رها کرده اند بنابراین دین آنها از خدمت به خلق و آبادی دنیا جداست ولیکن دین مقدس اسلام تمامی دین را درخدمت به خلق و آبادی دنیا قرارداده است و می گوید تو اگر به خلق خدا خدمت کنی دنیا را آباد نمایی و هدفت از این خدمت و آبادی خدا باشد مثل این است که به نماز و عبادت مشغول شده ای زیرا عبادت همین قصد قربت و جلب رضایت خداست. این قصد قربت و جلب رضایت اگر از طریق کار و خدمت به خلق حاصل شود بهتر است که از طریق نماز و روزه و دعا و نیایش حاصل گردد. مثلا دو رکعت نماز بخوانی به قصد قربت عبادت است با اینکه درختکاری به چند درجه از دو رکعت نماز بهتر است که در ضمن آن دنیا و آخرت آباد میشود و با نماز و روزه فقط آخرت آباد می گردد. بنابراین اسلام مسلمانان را ضمن خدمت به خلق، به خدا نزدیک می کند با اینکه خدمات اجتماعی در یهودیت و نصرانیت جنبه عبادت و روحانیت ندارد که یک دین کامل و معتدل یعنی دینی که با اجرای مقررات آن دنیا و آخرت آباد گردد و انسان را به انتهای کمال و فضیلت برساند.(مقاله تناهی و عدم تناهی احتیاجات انسان)